تاحالا شده عاشق بشی؟؟
تو همانی که دلم لک زده لبخندش را
او کــه هرگز نتوان یافت همانندش را
منم آن شاعر دلخون که فقط خرج تو کرد
غــــزل و عاطفــــه و روح هنرمندش را
از رقیبان کمین کرده عقب می ماند
هر که تبلیغ کند خوبـی ِ دلبندش را
مثــــل آن خــواب بعید است ببیند دیگر
هر که تعریف کند خواب خوشایندش را …
مادرم بعد تو هی حال مرا می پرسد
مادرم تاب ندارد غــــم فــــــرزندش را
عشق با اینکه مرا تجزیه کرده است به تو
بـــه تــــو اصرار نکرده است فـــرآیندش را
قلب ِ من موقع اهدا به تـــو ایراد نداشت
مشکل از توست اگر پس زده پیوندش را
حفظ کن این غزلم را که به زودی شاید
بفرستند رفیقـــان بــه تو این بندش را :
«منم آن شیخ سیه روز که در آخر عمر
لای موهای تو گــم کرد خداوندش را »
خدایا این روزهاعشق کالایی شده بی ارزش که در سر هر کوچه وبازار دلالی می شود برسر هر کوی وبرزن حراج می شود وچه ارزان
قیمت است این کالایی که شاید زمانی نایاب وکیمیا بود کالایی که بهایش راتنها باجان شیرین می شد پرداخت امروزه به نرخ یک بوسه
برسر خیابان ها حراج می شود. امروزه قیمت عشق ارزانتراز جنس های بنجول چینی است. وهمه پس ازمعامله آن سرخوش وخرامان به
دیگران پزش را می دهند. وچه بی خبرند از بدبختی این عشق های بدلی