دست های جامانده!!! 18 مهر 1393 توسط مریم وقتی خواهر زاده یکساله اش به اتاق آمدوماسک اکسیژین اورابرداشت،همه گرم صحبت بودند. بچه ها به جان دادنش خندید ند.دست هایش جایی جامانده بود. مطلب قبلیمطلب بعدی