فلسفه ی رکوع
1- ذكر بعد از ركوع
روى سعيد القماط عن الفضل قال : قلت لابى عبدالله - عليه السلام -
جعلت فداك علمنى دعاء جامعا، فقال لى : احمدالله ، فانه لايبقى احد يصلى الا دعا لك يقول : ((سمع الله لمن حمده )).
سعيد قماط از فضل نقل كرده كه از امام صادق (ع ) پرسيدم : فدايت گردم دعايى جامع مرا بياموز! فرمود: حمد خداوند را به جاى آور، زيرا (اگر چنين كنى ) هيچ نمازگزارى نيست مگر اينكه برايت چنين دعا كند كه : ((سمع الله لمن حمده )) (خداوند بشنود حمد هركسى را كه حمدش كند). (بحارالانوار، ج 85، ص 104).
2 - فلسفه ركوع
عن مصباح الشريعة قال الصادق - عليه السلام -
لايركع عبدالله ركوعا على الحقيقة الا زينة الله تعالى بنور بهائه ، و اظله فى ظلال كبريائه و كساه كسوة اصفيائه و الركوع اول و السجودثان ، فمن اتى به معنى الاول صلح الثانى و فى الركوع ادب و فى السجود قرب ، و من لايحسن الادب لايصلح للقرب فاركع ركوع خاضع لله بقلبه متذلل و جل تحت سلطانه خافض له بجوارحه خفض خائف حزن على ما يفونة من فائدة الراكعين و حكى ان الربيع ابن خثيم كان يسهر بالليل الى الفجر فى ركعة واحدة فاذا هو اصبح رفع (خ ل : تزفر) و قال : اه ! سبق المخلصون وقطع بنا و استوف ركوعك باستواء ظهرك و انحظ عن همتك فى القيام بخدمته الابعونه و فر بالقلب من و ساوس الشيطان و خدائعه و مكائده فان الله تعالى يرفع عباده بقدر تواضعه له و يهديهم الى اصول التواضع و الخضوع بقدر اطلاع عظمته على سرائرهم
ازكتاب مصباح الشريعه نقل است كه امام صادق (ع ) فرمود: هيچ بنده اى براى خدا به حقيقت ركوع نكند مگر آنكه خداوند تعالى او را به نور جمال خويش بيارايد و در سايه كبريايى خود درآورد و جامه برگزيدگانش بپوشاند ركوع (مرحله ) اول است و سجود (مرحله ) دوم ؛ هركس كه معنى وحقيقت اولى رابه جاى آورد، شايستگى دومى رايافته است در ركوع ادب (عبوديت ) است و در سجود قرب (به معبود) است ؛ و كسى كه به نيكى ، ادب نگزارد، قربت را نشايد پس ركوع كن ، همانند ركوع كسى كه قلبا خاضع اى خداست و تحت سلطه او ذليل و بيمناك مى باشد؛ و چون راكعى كه از بيم و اندوه از دست دادن بهره راكعان (حقيقى ) تن فرود آورد، اعضاى خود را فرود آور از ربيع بن خثيم حكايت شده كه با يك ركوع شب را به صبح مى رساند و چون به صبح مى رسيد (صبح كرد) قامت راست مى كرد و مى گفت : ((آه ! مخلصان پيشى گرفتند و ما را از مانديم )) و ركوع خود را كامل انجام ده به اين كه پشت خود را هموار كنى واز اين (پندار) كه به (قدرت ) و همت خود به خدمت او قيام كنى فرود آى (كه اين امكان ندارد) جز به يارى او وقلب را از وسوسه هاى شيطان و فريب ها و نيرنگ هايش فرارى ده كه خداوند تعالى بندگان خويش را به ميزبانى كه در برابر او كرنش كنند، بلند مى كند؛ و آنان را هر اندازه كه عظمتش بر باطنهايش پرتو افكنده ، به حقيقت فروتنى و كرنش (در برابر خود) هدايت مى فرمايد. (مصباح الشريعه ، باب 15، بحارالانوار، ج 82، ص 108).
span style="font-size: medium;">3 - آداب پاها هنگام ركوع
عن ابى جعفر - عليه السلام - قال :
فاذا ركعت فصف فى ركوعك بين قدميك تجعل قدر شبر و تمكن راحتيك من ركبتيك و تضع يدك اليمنى على ركبتك اليمنى قبل اليسرى و بلغ باطراف الاصابع عين الركبة و فرج اصابعك اذا وضعتها على ركبتيك … و اقم صلبك و مد عنقك وليكن نظرك الى مابين قدميك
هرگاه به ركوع رفتى بايد پاها در كنار هم به فاصله يك وجب قرا گيرد و دست ها را بر زانوها قرار دهى كه در ابتدا دست راست را بر زانوى قرار دهى و انگشتان دست روى برآمدگى زانو را بپوشاند و بين انگشتان هم باز باشد و اگر فقط انگشتان به زانو برسد كافى است ولى بهتر اين است كه كف دست روى زانو قرار گيرد و پشتت را راست نگه دار و گردنت را كشيده و نگاه تو بايد به وسط پاها متمركز باشد. (اصول وافى ، ج 8، ص 831).
4 - علت كشيدن گردن در ركوع
قال على - عليه السلام -
لما سئل عن عنى مد العنق فى الركوع تاءويله امنت بك ولو ضربت عنقى
على - عليه السلام - در جواب اين سوال كه چرا در ركوع گردن بايد كشيده و راست نگاه داشته شود فرمود: معنى آن اين است كه خدايا! به تو ايمان دارم ، اگر چه در اين راه گردنم زده شود. (المحجة البيضاء، ج 1، ص 390).
5 - تعظيم خداوند در ركوع
قال رسول الله -صلى الله عليه وآله -
فاما الركوع فعظموا الله فيه ، و اما السجود فاءكثروا فيها الدعاء و انه قمن ان يستجاب لكم
من از خواندن قرآن در ركوع و سجود نهى شده ام ، پس در ركوع خدا را با عظمت ذكر كنيد، اما در سجده بسيار دعا كنيد، زيرا سزاوار است كه دعايتان مستجاب شود.(بحارالانوار، ج 85، ص 106).
6 - نحوه ركوع كردن
ونهى رسول الله -صلى الله عليه وآله - ان يذبح الرجل فى الصلاة كم يذبح الحمار، و معناه ان يطاءطى الرجل راءسه فى الركوع حتى يكون اخفض من ظهره
پيامبر (ص ) نهى كرد انسان در نماز سرش را چون چهارپا پايين بكشد، يعنى آنقدر سر را در ركوع پايين بياورد تا از پشتش پايين تر قرار گيرد. (بحارالانوار، ج 85، ص 106).