ماآبمان با استکبارتوی یک جونمی رود.
تلویزیون راروشن کردم اخبارسراسری ساعت21سخنان مقام معظم رهبری رو به صورت گزیده وار اعلام می کرد.برایم جذاب بود.
چندماهی میشد که فرصت نکرده بود یک دل سیر ازآغاز تاپایان حرف های آقا رابشنوم.
امشب تصمیم گرفتم توجیهات وتوضیحات خودم راکناربگذارم وتمام سخنرانی را بشنوم.
تلویزیون راروشن کردم،لحظه ی موعودفرارسید ومن باگوش جان می شنیدم.وازتک تک کلمه ها وواژه لذت می بردم.سخنان مقتدرانه،منصفانه ،زیبا وجذاب بود.صدای تکبیرهای مکرر حضارهم گویای این واقعیت بود.
نکات مهمی راکه بیشتراز همه جلب تو جه نمود(البته به نظر حقیر)به این قراراست:(تعبیربه معنا)
1-مابه اعتماد امریکا احتیاج نداریم.
2-اگرمذاکرات به نتیجه نرسدکسی که بیشتراز همه زیان می بیندآمریکاست نه ما
3-ماآبمان با استکبارتوی یک جونمی رود.
4-امنیت اسرائیل روز به روز کمتر می شود.
5-ذکر نمونه هایی مستدل از تضییع حقوق بشردرامریکا:ازجمله کشته شدن1400نفرازشهروندان توسط پلیس
6-بنده با تمدید مذاکرات مخالف نیستم.
7-تیم هسته ای انصافا تلاش نمودندواز اقتدارایران دفاع نمودند.
دربین سخنان ایشان بسیجیان رابه اخلاق گرایی توصیه فرمودند وداستانی زیبا نقل فرمودند:
روزی مالک اشتر از کوچه ای می گذشت ،کودکی اورانمی شناخت وسعی دراذیت اوداشت.کودک سنگی برداشت وبراوزد.مالک بی توجه راه خوددرپیش گرفت وبه سمت مسجدرفت.
اطرافیان کودک را بابت کارش سرزنش کردندومقام مالک رابه اویادآورشدند.پدرکودک که از عاقبت کارمی ترسید ،فرزند خود راباخودبرد وبه مسجدرفتند تا ازمالک عذرخواهی کنند،مالک گفت من به مسجدآمده ام که دعا کنم خداوند از خطای این کودک درگذرد.
وی تاکیدداشتند که اخلاق بسیجی باید اینگونه باشد.
سخنرانی آقا تمام شدومن خیلی خوشحال بودم که بعدازمدت ها چنین سعادتی نصیبم شد.