من به تقلید ازمقتدایم میگویم:آقاجان من جان ناقابلی دارم......
مرحوم آیت الله مجتهدی تهرانی (ره): یک روز در ایام تحصیل در نجف اشرف، پس از اقامه نماز پشت سر آیت الله مدنی، دیدم که
ایشان شدیدا دارند گریه میکنند و شانههایشان از شدت گریه تکان میخورد، رفتم پیش آیت الله مدنی و گفتم: ببخشید، اتفاقی
افتاده که این طور شما به گریه افتادهاید؟
ایشان فرمودند: یک لحظه، امام زمان (عج) را دیدم که به پشت سر من اشاره نموده و فرمودند: «آقای مدنی! نگاه کن! شیعیان من
بعد از نماز، سریع میروند دنبال کار خودشان و هیچکدام برای فرج من دعا نمیکنند. انگار نه انگار که امام زمانشان غایب است!» و
من از گلایه امام زمان (عج) به گریه افتادم.
آقا میدانم مظلومی ،میدانم غریبی ،هرکسی که مقرب توشد،اونیزچون تو بوی غریبی ومظلومیت میدهد
من به تقلیدازمقتدایم میگویم:
آقاجان من جان ناقابلی دارم
که آن هم نثارشماباشه
ازنامردمی های زمانه به تنگ آمده ایم ومیگوئییم:
ای پادشه خوبان داد ازغم تنهایی
دل بی تو به جان آمدوقت است که بازآیی