عطریاس

عطریاس

  • خانه 
  • تماس  
  • ورود 

رهایی از اضطراب

29 تیر 1394 توسط مریم


ايمان، آدمي را از اضطراب و حالت شکّ و شبهه و تحيّر نجات مي‌دهد. بايد از مسير الهي حرکت کرد. انسان اگر توفيق پيدا کرد و اين نعمت بزرگ الهي نصيبش شد، در حوادث جهاني مضطرب نمي‌شود، در پيش آمدهاي جهاني به اين سو و آن سو نمي‌زند.
اين‌ها از آثار ايمان است، کسي که ايمان دارد، گويا همه چيز دارد، اقتصاد هم دارد، علم هم دارد. خدا به همة شما توفيق بدهد که اين سرماية بزرگ را کسب کنيد.

آیت الله سید رضا بهاءالدینی

 نظر دهید »

ضعف عقل

29 تیر 1394 توسط مریم


در روايتي آمده است که «إِعْجابُ الْمَرءِ بِنَفْسِهِ دَليلٌ عَلی ضَعْفِ عَقْلِهِ» . کسي که بعضي از کمالات را دارد؛ مثلاً ايمان و عفت و عدالت دارد، اگر از اين‌ها خوشش بيايد، به اين‌که ما آدمي هستيم که اين فضائل را داريم، اين دليل بر کمي عقل اوست. زيرا اين‌ها مال خودش نيست. اين فضائل تا آنجا همراه او هستند که خدا بخواهد. زماني که خدا نخواهد، هيچ يک از اين‌ها را ندارد.
کساني که خيانت ندارند، امانتدارند، داراي عفت، عصمت، بذل و بخشش، رأفت، شفقت، محبت و خدمت به اجتماع هستند، گمان نکنند که خودشان يک آدمي هستند. اگر دقيقاً متوجه شوند، مي‌بينند که همة آن‌ها برکات و رحمت‌هاي الهيِ حق‌تعالي است. نهايت امر اين است که انسان به گونه‌اي حرکت کند که گداي حاجت رواي درِ خانه خدا شود. اين مطلب خيلي مهم است.

آیت الله سید رضا بهاءالدینی

 نظر دهید »

طومار قرض دادن

29 تیر 1394 توسط مریم


جناب استاد نقل می کنند که آیت الله مشکینی فرمودند: یک نفر از من پول قرض می خواست و من غیر از 5 ریال پول، چیز دیگری نداشتم و با اینکه خود احتیاج داشتم آن را دادم، مقداری که حرکت کردم، یک نفر ترک اردبیلی رسید، و 5 تومان به من داد بعد از آن طلبه ای آمد، و گفت آیا 5 تومان داری به من قرض بدهی؟ من  هم آن را دادم، لحظاتی بعد دیگری رسید و مبلغ 50 تومان به من داد، بعد از آن من دعا کردم که یکی پیدا شود، و این 50 تومان را از ما بگیرد که شاید 500 تومان گیرمان بیاید،ولی کسی پیدا نشد و دعای ما هم مستجاب نگردید.

آیت الله مجتهدی تهرانی

 نظر دهید »

خطر محبوب بودن نزد مردم

29 تیر 1394 توسط مریم


من مواعظ علي بن الحسين (عليه السلام):
وقال له رجلٌ: إنّي لأحبّك في اللّه حبّاً شديداً، فنكس عليه السلام ثمّ قال: الّلهم إنّي أعوذبك أن اُحَبّ فيك وأنت لي مبغض ثمّ قال له: أحبّك للذي تحبّني فيه.
(تحف العقول صفحه 282)
نكته اساسى كه در اين بيان وجود دارد و درس بزرگى براى ما است، توجه فورى به خطرى است كه در برابر چنين پديده‏اى (محبوب بودن نزد مردم بخاطر خدا) انسان را تهديد ميكند. لذا وقتى آن مرد به حضرت عرض مى‏كند كه شما را براى خدا دوست دارم نمى‏فرمايند: از تو متشكرم، يا خدا را بر اين محبوبيت سپاس ميگويم، بلكه مى‏فرمايند: «پرودگارا پناه به تو مى‏برم از اين كه مردم مرا به خاطر تو دوست داشته باشند ولى تو مرا دشمن داشته‏باشى» و اين خطر بزرگى است براى ما، نكند كه مردم فكركنند ما مخلصانه براى خدا كارمى‏كنيم و در راه او قدم مى‏زنيم اما حقيقتاًً ما اينطور نباشيم، و ظاهر و باطنمان يكى نباشد و يا با اعمال خود موجبات غضب الهى را در خود بوجود آورده باشيم. و در اين صورت است كه مردم به خاطر خدا ما را دوست‏ دارند ولى خداوند - نعوذ باللّه - دشمن ما مى‏باشد.

مقام معظم رهبری

منبع:وارثون

 نظر دهید »

اگرراضی نشوم...

29 تیر 1394 توسط مریم


فرزند فقيه مقدس، ميرزا جواد تبريزى ‏قدس سره مى‏ گويد: يك روز با مرحوم ميرزاقدس سره نشسته بوديم كه در مورد تصرفات بعضى طلاب صحبت به ميان آمد. فقيه مقدس ‏قدس سره مى‏ فرمود: چرا بعضى طلاب طورى عمل مى ‏كنند كه از شأن طلبگى خارج است و قلب امام زمان‏ عليه السلام را به درد مى ‏آوردند. آن گاه از خاطرات نجف اشرف نقل كردند كه چگونه طلاب با عشق و علاقه فقط جهت خدمت، درس مى ‏خواندند و با خلوص تمام در مقابل تمام مشكلات آن زمان ايستادگى مى ‏كردند و علاوه بر اهميت دادن به درس، براى تهذيب نفس، عاقبت به خيرى و كسب رضايت امام زمان‏ عليه السلام تلاش مى ‏كردند. فرزند مرحوم ميرزاقدس سره مى ‏گويد: از آقا سؤال كردم: «آقا! به نظر شما آقا امام زمان‏ عليه السلام از اين طلاب رضايت دارد، آيا كسى از آن وجود نازنين در خواب يا مكاشفه سؤال كرده است و واقعاً نظر ايشان در مورد طلاب فعلى چيست؟» مرحوم ميرزاقدس سره كمى به فكر فرو رفتند و فرمودند: «فرزندم! امام زمان‏ عليه السلام رئوف است و در همه لحظات به ياد سربازانش است. در اين مورد از امام زمان‏ عليه السلام سؤال شده است». آن گاه اشك در چشمان مرحوم ميرزاقدس سره حلقه زد و دست خود را بر سينه زدند، آهى كشيدند، فرمودند: هنگامى كه از مولا و مقتداى ما آقا امام زمان‏ عليه السلام سؤال شده كه آيا از اين طلاب راضى هستيد، ايشان فرمودند: «اگر راضى نشوم، چه كنم.»
مرحوم ميرزاقدس سره با بيان اين جمله شروع به گريه كردند و چهره مباركشان قرمز شد، سخت منقلب شده، از مرحوم ميرزاقدس سره سؤال كردم: «اين جمله مبارك امام‏ عليه السلام كه فرمود اگر راضى نشوم چه كنم يعنى چه؟» فرمودند: «فرزندم! آن طلبه‏ اى كه مشكل دارد و بعضى كارهايش حساب شده نيست، وقتى كه به جايى براى تبليغ مى ‏رود و مردم را راهنمايى مى ‏كند و در جهت نشر معارف تلاش مى ‏نمايد، هرچند بعضى تصرفات را دارد اما همان تبليغ جزئى هم مدنظر امام زمان‏ عليه السلام مى ‏باشد و از اين رو مى ‏فرمايد: «اگر راضى نشوم، چه كنم».» و آن گاه مرحوم ميرزاقدس سره شروع به زمزمه با امام عصرقدس سره كردند. مرحوم ميرزاقدس سره نمونه بارز عشق به امام عصرعليه السلام بود و با تمام وجود عرض ادب مى ‏كرد، امام زمان‏ عليه السلام را هميشه مورد خطاب قرار مى ‏داد و از او مدد مى ‏جست.

 نظر دهید »

تنها تنها مخور!

28 تیر 1394 توسط مریم


علامه طهراني در كتاب نور ملكوت قرآن مي فرمايد:

يكروز در طهران، براى خريد كتاب، به كتاب فروشى رفتم، مردى در آن أنبار براى خريد كتاب آمده، …كتابهاى لازم را جمع كند؛ و آماده براى خروج شد  كه: ناگهان گفت: حبيبم الله. طبيبم الله يارم. يارم. جونم. جونم.

[فهميدم از صاحب دلان است] گفتم: آقاجان! درويش جان! تنها تنها مخور، رسم أدب نيست!

… در اينحال ساكت شد، و گريه بسيارى كرد؛ و سپس شاد و شاداب شد، و خنديد.

گفتم: أحسَنت! آفرين! من حقير فقير وامانده هستم. انتظار دعاى شما را دارم!

گفت: الحمدلله راهت خوب است. سيّد! سر به سرما مگذار! من بيچاره وامانده‏ام؛ تو هم بارى روى كول ما ميگذارى؟!

گفتم: عنايات از جانب خداوند است. ولى آيا به حسب ظاهر براى اين عناياتى كه به شما شده است؛ سبب خاصّى را در نظر دارى؟!

گفت: بلى! من مادر پيرى داشتم، مريض و ناتوان، و چندين سال زمين گير بود؛ خودم خدمتش را مى‏نمودم؛ و حوائج او را برميآوردم؛ و غذا برايش ميپختم؛ و آب وضو برايش حاضر ميكردم؛ و خلاصه بهر گونه در تحمّل خواسته‏هاى او در حضورش بودم. و او بسيار تند و بد اخلاق بود. بَعْضاً فحش ميداد؛ و من تحمّل ميكردم، و بر روى او تبسّم ميكردم. و بهمين جهت عيال اختيار نكردم، با آنكه از سنّ من چهل سال ميگذشت. زيرا نگهدارى عيال با اين خلقِ مادر مقدور نبود …  فلهذا به نداشتن زوجه تحمّل كرده، و با آن خود را ساخته و وفق داده بودم.

گهگاهى در أثر تحمّل ناگواريهائى كه از وى به من مى‏رسيد؛ ناگهان گوئى برقى بر دلم ميزد، و جرقّه‏اى روشن مى‏شد؛ و حال خوش دست ميداد، ولى البته دوام نداشت و زود گذر بود.

تا يك شب كه زمستان و هوا سرد بود و من رختخواب خود را پهلوى او و در اطاق او ميگستردم، تاتنها نباشد، و براى حوائج، نياز به صدا زدن نداشته‏باشد در آن شب كه من قلقلك را (كوزه را) آب كرده و هميشه در اطاق پهلوى خودم ميگذاردم كه اگر آب بخواهد، فوراً به او بدهم او در ميان شب تاريك آب خواست.

فوراً برخاستم و آب كوزه را در ظرفى ريخته، و باو دادم و گفتم: بگير، مادر جان!

او كه خواب آلود بود؛ و از فوريّت عمل من خبر نداشت؛ چنين تصوّر كرد كه: من آب را دير داده‏ام؛ فحش غريبى به من داد، و كاسه آب را بر سرم زد. فوراً كاسه را دوباره آب نموده و گفتم: بگير مادر جان، مرا ببخش، معذرت ميخواهم! كه ناگهان نفهميدم چه شد؟

إجمالًا آنكه به آرزوى خود رسيدم؛ و آن برق ها و جرقه‏ها تبديل به يك عالمى نورانى همچون خورشيد درخشان شد؛ و حبيب من، يار من، خداى من، طبيب من، با من سخن گفت. و اين حال ديگر قطع نشد؛ و چند سال است كه ادامه دارد.  [نور ملكوت قرآن(ج‏1) ، ص: 141 با اندكي تلخيص ]

 5 نظر

ازگفته تا کرده

27 تیر 1394 توسط مریم


يكى از علماى بزرگ شيعه مى گويد: من از هنگامى كه خواندم يا شنيدم كه امام حسين (ع ) درشب عاشورا فرمود: من اصحابى بهتر و با وفاتر از اصحاب خود سراغ ندارم در اين حرف دچار تريد شدم و نمى توانستم بپذيرم كه اين سخن از اباعبداللّه (ع ) باشد زيرا با خود مى انديشيدم كه اصحاب آن حضرت خيلى هنر نكردند خوب امام حسين است و ريحانه پيغمبر و امام زمان و فرزند على (ع ) و زهراى اطهر است هر مسلمان عادى هم اكر امام حسين (ع ) را در ن وضع ميديد او را يارى مى كرد و انها كه يارى كردند بنابر اين خيلى هم قهرمانى به خرج نداند و انها كه يارى نكردند خيلى آدمهاى پست و بدى بودند. پس از مدتى كه در اين فكر بودم خداوند متعال انكار مى خواست مرا از اين غفلت و جهالت و اشتباه بيرون بياورد لذا شبى در عالم رويا ديدم صحنه كربلاست .

من هم در خدمت ابا عبداللّه (ع ) آماده ام خدمت حضرت رفتم سلام كردم گفتم : يابن رسول اللّه من براى يارى شما آمده ام .
امام (ع ) فرمود به موقع به تو دستور مى دهم .
كم كم وقت نماز فرا رسيد (همانطور كه در كتب مقتل خوانده بوديم كه سعيد بن عبداللّه حنفى و افراد ديگرى آمدند خود را سپر ابا عبداللّه قرار دادند تا ايشان نماز بخوانند)
حضرت به من نيز فرمود: ما مى خواهيم هم اكنون نماز بخوانيم تو در اينجا بايست تاوقتى كه دشمن تيراندازى مى كند مانع از رسيدن تير دشمن بشوى .
گفتم : مى ايستم ، پس جلوى حضرت ايستادم . و حضرت مشغول نماز شدند، ناگهان ديدم يك تير به سرعت به طرف حضرت مى ايد تا نزديك من شد بى اختيار خود را خم كردم ناگاه تير به بدن مقدّس ابا عبداللّه (ع ) اصابت كرد در عالم رويا گفتم : استغفراللّه ربى واتوب اليه ، عجب كار بدى شد ديكر نمى گذارم تكرار شود دفعه دوّم تيرى آمد تا نزريك من شد هم شدم باز به حضرت خورد! دفعه سوّم و چهارم هم به همين صورت خود را خم كردم و به آن جناب اصالت كرد ناگهان ديدم حضرت تبسمى نمود و فرمود: ما رايت اصحابا ابرُ و اوفى من اصحابى ، يعنى ((اصحابى بهتر و با وفاتر از اصحاب خودم پيدا نكردم )).
فورا به خودم آمدم و فهميدم اين كه آدم در ميان خانه بنشيند و بگويد: ياليتنا كنا معك فنفوز فوزا عظيما يعنى اى كاش ما هم با تو بوديم و به اين رستگار ى بزرگ نائل مى شديم كار آسانى است و گرنه اگر پاى عمل به ميان آند آن وقت معلوم مى شود كه ديندار واقعى كيست ! و كى مرد عمل است و چه مسى مرد حرف و زبان . ولى اصحاب اباعبد اللّه امتحان خود را خوب پس دادند و ثابت كردند كه در عزم و رزم خويش محكم و پايدار هستند

 نظر دهید »

آرزوی حضرت مریم(س)

27 تیر 1394 توسط مریم


پس از آنکه حضرت مریم علیها السّلام از دنیا رفت، حضرت عیسی علیه السّلام جنازه ی او را پس از تجهیز به خاک سپرد، سپس روح مادرش را دید و گفت: «مادر! آیا هیچ آرزویی داری؟»
مریم علیها السّلام پاسخ داد: «آری، آرزویم این است که در دنیا بودم و شب های سرد زمستانی را با مناجات و عبادت در درگاه خدا به بامداد می رساندم و روزهای گرم تابستان را روزه می گرفتم»

منبع: داستان هایی از یاد خدا، صفحه ۲۸

 

 نظر دهید »

خشم پولکی

27 تیر 1394 توسط مریم


در میان بنی اسرائیل عابدی بود. وی را گفتند:« فلان جا درختی است و قومی آن را می پرستند» عابد خشمگین شد، برخاست و تبر بر دوش نهاد تا آن درخت را برکند. ابلیس به صورت پیری ظاهر الصلاح، بر مسیر او مجسم شد، و گفت:« ای عابد، برگرد و به عبادت خود مشغول باش!» عابد گفت:« نه، بریدن درخت اولویت دارد» مشاجره بالا گرفت و درگیر شدند.

عابد بر ابلیس غالب آمد و وی را بر زمین کوفت و بر سینه اش نشست. ابلیس در این میان گفت:

«دست بدار تا سخنی بگویم، تو که پیامبر نیستی و خدا بر این کار تو را مامور ننموده است، به خانه برگرد، تا هر روز دو دینار زیر بالش تو نهم؛ با یکی معاش کن و دیگری را انفاق نما و این بهتر و صوابتر از کندن آن درخت است»؛ عابد با خود گفت :« راست می گوید، یکی از آن به صدقه دهم و آن دیگر هم به معاش صرف کنم» و برگشت.

بامداد دیگر روز، دو دینار دید و بر گرفت. روز دوم دو دینار دید و برگرفت. روز سوم هیچ نبود. خشمگین شد و تبر برگرفت. باز در همان نقطه، ابلیس پیش آمد و گفت:«کجا؟» عابد گفت:«تا آن درخت برکنم»؛ گفت«دروغ است، به خدا هرگز نتوانی کند» در جنگ آمدند. ابلیس عابد را بیفکند چون گنجشکی در دست! عابد گفت: « دست بدار تا برگردم. اما بگو چرا بار اول بر تو پیروز آمدم و اینک، در چنگ تو حقیر شدم؟»

ابلیس گفت:« آن وقت تو برای خدا خشمگین بودی و خدا مرا مسخر تو کرد، که هرکس کار برای خدا کند، مرا بر او غلبه نباشد؛ ولی این بار برای دنیا و دینار خشمگین شدی، پس مغلوب من گشتی»

 نظر دهید »

سفارش به یک بنده خدا

27 تیر 1394 توسط مریم

 

گفت یا شیخ مرا به نزد پادشاه سفارش کن … . نگاهی به او کرد و در پاسخ گفت: شرمنده ام از اینکه که سفارش بنده خدا را به غیر خدا کنم … روزی را از او بخواه که هیچگاه بندگانش را تنها نگذارده

 1 نظر
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
  • ...
  • 6
  • ...
  • 7
  • 8
  • 9
  • 10
  • 11
  • 12
  • ...
  • 50

عطریاس

سلام دوستان من تقریبا یه نویسنده ام ومیخوام تووبم مطالبی روبذارم که حس میکنم یه خورده نوون البته ازدیدگاه چشم هارابایدشست جوردیگربایددید.
  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع
  • حضرت فاطمه(س)درکلام
    • فاطمه فاطمه است
    • فاطمه(س)درنگاه ملکوتیان
    • فاطمه(درکلام صادقین)
    • زهرا(س )درنگاه پدر
    • الگوی
    • چرازهرا(س)ام ابیهاشد
    • تجلی کوثردرآیینه شیعه
    • فاطمه(س)درقرآن
    • ازفاطمه تافاطیمای پرتقال
    • فاطمه(س)انگیزه خدابرای خلقت
    • گشودن قفل بسته با یا فاطمه
    • افضل اعمال
    • دانلود کتاب ونرم افزارفاطمی
    • مظلومیتی به امتدادتاریخ
    • ورود فاطمه(س)به محشر
    • رجعت فاطمه(س)
    • برانگیختن فاطمه(س)
  • سخنان بزرگان
    • تنهافضیلت
    • آیت الله بهجت
    • آیت الله شاه آبادی
    • آیت الله مجتهدی
  • مبعث
  • عجیب ولی خواندنی
  • اخبارروز
  • معرفی کتاب(یارمهربان)
  • انتظار
  • مناسبت ها
  • حجاب
  • شعرناب
  • دلنوشته
  • جهادفرهنگی ،سنگرمجازی
  • داستان دفاع مقدس
  • فیلم نامه
  • عاشوراوماندگاری تشیع

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
وصیت شهدا
Susa Web Tools

حدیث

  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس