خداوندا به دل نگیراگرگاهی زبانم ازشکرت باز می ایستد
خداوندا….
به دل نگیر اگر گاهی
زبانم از شکرت باز می ایستد !!
تقصیری ندارد…
قاصر است
کم می آورد در برابر بزرگی ات…
لکنت می گیرند واژه هایم در برابرت
در دلم اما همیشه
ذکر خیرت جاریست…
خداوندا….
به دل نگیر اگر گاهی
زبانم از شکرت باز می ایستد !!
تقصیری ندارد…
قاصر است
کم می آورد در برابر بزرگی ات…
لکنت می گیرند واژه هایم در برابرت
در دلم اما همیشه
ذکر خیرت جاریست…
خطيب شهير، حجت الاسلام والمسلمين آل طاها در مجلس ختم فقيه مقدس، ميرزاى تبريزى قدس سره را اينگونه معرفى كردند:
ميرزاى تبريزىقدس سره مصداق بارز و اتم آيه شريفه «95»، سوره مريم بودند: «إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ سَيَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمنُ
وُدّاً»همانا آنان كه به خدا ايمان آوردند و نيكوكار شدند خداى رحمت، آنها را محبوب مى گرداند.
ميرزاى تبريزى قدس سره در قلوب كسانى كه ايشان را مى شناختند واقعاً محبوب بود، علت آن رفتار و منش عالى و منحصر به فرد
ايشان بود. مرحوم ميرزاقدس سره علاوه بر جهات علمى كه به استوانه حوزه معروف بودند، داراى صفاتى بودند كه متدينين از آن الگو
مى گرفتند و به وجود ايشان دلگرم بودند.
خداوند متعال عزتى به اين مرجع عالى قدر داده بود كه تشييع جنازه او گوياى آن عظمت بود. ميرزاى تبريزى قدس سره علاوه بر تلاش
براى نشر معارف و علوم اهل بيت عليهم السلام در ولاى آنان مى سوختند و تا زنده بودند، اجازه نمى دادند كسى شبهه اى را عمداً مطرح
كند؛ سريع موضع مى گرفتند و شبهه را بدون جواب نمى گذاشت. امروز فقدان آن عالم ربانى به وضوح مشهود است و هنوز آن حركت
الهى در ايام شهادت حضرت فاطمه زهراعليها السلام زير آفتاب سوزان بر روى زمين گرم با پاى برهنه، در يادها زنده است و اثر خود
را دارد. با موضع صريح و شجاعانهاى كه داشتند يكى از بزرگترين شخصيت علمى مدافع حريم اهل بيت ليهم السلام در دوران خود شده
بودند؛ هم در معارف آل محمد(صلى الله عليه وآله) شبانه روز تلاش مى كرد و هم در ولايت و محبت اهل بيت عليهم السلام مى سوختند.
ايشان در طول مرجعيت با بركت خويش انقلابى در ميان ارادتمندان اهل بيت عليهم السلام ايجاد نمودند.
يكى از صفات فقيه مقدس، ميرزاى تبريزى قدس سره اين بود كه سعى مى كردند در تمام حركات و سكنات خود پيامى را به سايرين، به
خصوص طلاب جوان برسانند. در كارهايى كه در انظار مردم انجام مى دادند بسيار حساب شده و جهت دار عمل مى كردند؛ قبل از شروع درس در «مسجد اعظم» قم بعد از ورود به مسجد دو ركعت نماز مى خواندند و سپس دستهاى خود را به سوى آسمان بلند كرده و دعا مى
كردند و آنگاه جهت درس به طرف منبر حركت مى كردند و اين كار در روحيه طلاب بسيار اثر كرده بود و مشاهده مى كردند كه اين مرجع
با آن علم سرشار و موقعيت خاص، قبل از درس در مقابل پروردگار خود زانو مى زند و مدد مى جويد و اين خود پيامى بود براى تمام
كسانى كه كرسى درس داشتند. ايشان به همه مى خواستند بفهمانند كه هركس مى خواهند باشند، يك انسان متديّن بايد در تمام كارها به خدا پناه
ببرد و به اهل بيت عليهم السلام توسل كرده و از آنان مدد بجويد.
فقيه مقدس، ميرزا جواد تبريزى قدس سره فانى در ولاى اهل بيت عليهم السلام بودند؛ به نحوى كه در هر جا كه فقط كلمه «اهل بيت عليهم السلام» را می
شنيدند، خود به خود چهرهشان دگرگون می شد، آهى می كشيدند و اشك در چشم مباركشان حلقه میزد. شاگردان مرحوم ميرزاقدس سره بارها مشاهده
می کردند،هنگامى كه مرحوم ميرزاقدس سره در درس به روايتى میرسيدند كه شمّه اى از مظلوميت اهل بيت عليهم السلام در آن بود بغض گلوى ايشان را میگرفت و
اشك در چشمشان حلقه میزد. گريه مرحوم ميرزاقدس سره در مجالس روضه زبانزد بود، به طورى كه هر بينندهاى را تحت تأثير قرار میداد. دفاع مرحوم
ميرزاقدس سره از شعائر و رد شبهات تا آنجا پيش رفت كه در قرن خود تحوّلى عظيم ايجاد نمود. ايشان بارها و بارها میفرمودند: «وظيفه ماست كه در مقابل
شبهات ايستادگى نماييم.»مرحوم ميرزا قدس سره در مجلس درس يا مجالس استفتاء و يا در زمانى كه با مردم يا شخصيتها ديدار داشتند به صورت كتبى يا
شفاهى، شبهه را شجاعانه مطرح و رد میكردند و با تمام قدرت در مقابل تشكيكات ايستادگى مینمودند، بارها مشاهده شد كه می گفتند: «قلم و كاغذ بياوريد تا به
وظيفه خود عمل كنم!» و فقط به خاطر حبّ و اخلاص به اهل بيت عليهم السلام بدون هيچ ملاحظهاى می نوشتند، دفاع می كردند و آتش فتنه را خاموش
میكردند و دائماً میفرمودند: ما موظفيم كه در عصر غيبت به هر شكل ممكن از مبانى حقّه دفاع كنيم و اجازه ندهيم عدهاى با القاى شبهات عوام از مؤمنين
را فريب دهند و من تا زنده هستم اجازه نمیدهم عدهاى بى سواد و سر سپرده، عوام از مؤمنين را فريب دهند. اگر كسى كوتاهى كند فرداى قيامت مسئول
است و در آخرت حسرت خواهد خورد.
حضرت آیت الله مجتهدی می فرمایند: به دو علت موعظه و پند و اندرز، درمردم تأثیر نمی کند، یکی اینکه طرف مقابل زمینه پذیرش سخنان خوب را ندارد مثال یزیدها و معاویه ها، اگر چه
بزرگوارانی مثل امام حسین و یا امیرمؤمنان(ع) موعظه کنند اثر نمی کند، و دوم اینکه گویندۀ موعظه، خود اهل عمل نیست هنوز نتوانسته است خود را بسازد و گناهان را ترک کند و تقوای الهی
را رعایت نماید لذا طرف مقابل وقتی که از او احکام حلال و حرام را می شنود، و عملاً می بینید که خود خطیب مبتلا به افعال حرام است مثل غیبت کردن و دیگر رذائل اخلاقی، کلام خطیب در
او تاثیری نخواهد داشت.
در مجلسى كه ابوحنيفه نيز حضور داشت ، امام صادق - عليه السلام - فرمود: هدهد راهنماى لشكر سليمان - عليه السلام - بود، زيرا هدهد
آب هاى زير زمين را مى بيند، ابوحنيفه فورا گفت :
ظفرت بك .؛ گرفتمت !
حضرت فرمود:
و كيف ذاك ؟ ؛ چگونه ؟
عرض كرد: اگر هدهد آب زير زمين را مى بيند، پس چرا دامى را كه صياد براى او پنهان كرده نمى بيند و به دام مى افتد؟ حضرت
فرمود:
يا نعمان !اءما علمت انه اذا جآء القدر، اغشى [اغشى ] البصر؟!اى نعمان ، مگر نمى دانى كه وقتى قدر خداوند فرا مى رسد، ديده نابينا
مى گردد!تصريح به اسم ابوحنيفه ، يعنى اين كه حضرت به او نعمان خطاب كرد، براى استخفاف و تحقير او است . بهار توبه شكن مى
رسد، چه چاره كنم ؟
روزی صحبت از شعر و شاعری به میان آمد. با جملهای كوتاه فرمودند:
«بنده اشعار زیادی درباره اهل بیت ـ علیهم السلام ـ بویژه حضرت علی ـ علیه السلام ـ شنیدهام ولی برای من هیچ شعری همچون اشعار
شهریار تبریزی، جذابیت نداشته است، به همین جهت او را دعا كردم، بعداً دیدم برزخ را از وی برداشتهاند».
آیت الله بهاءالدینی
منبع:تبیان