عطریاس

عطریاس

  • خانه 
  • تماس  
  • ورود 

حکمت بزرگ

31 تیر 1394 توسط مریم

روزی استادی در کنار دریا راه می رفت که نوجوانی نزد او آمد و گفت:

«استاد! می شود در یک جمله به من بگویید بزرگترین حکمت چیست »

استاد از نوجوان خواست وارد آب بشود.

نوجوان این کار را کرد.

استاد با حرکتی سریع، سر نوجوان را زیر آب برد و همان جا نگه داشت، طوری که نوجوان شروع به دست و پا زدن کرد.

استاد نوجوان وحشت زده از آب بیرون آمد و با تمام قدرتش نفس کشید.

او که از کار استاد عصبانی شده بود، با اعتراض گفت:

« استاد ! من از شما درباره حکمت سؤال می کنم و شما می خواهید مرا خفه کنید »

استاد دستی به نوازش به سر او کشید و گفت:

«فرزندم! حکمت همان نفس عمیقی است که کشیدی تا زنده بمانی.

هر وقت معنی آن نفس حیات بخش را فهمیدی، معنی حکمت را هم می فهمی!»

 20 نظر

ارزش سلطنت

31 تیر 1394 توسط مریم

روزی بهلول بر هارون‌الرشید وارد شد.

خلیفه گفت: مرا پندی بده!

بهلول پرسید: اگر در بیابانی بی‌آب، تشنه‌گی بر تو غلبه نماید چندان که مشرف به موت گردی، در مقابل جرعه‌ای آب که عطش تو را فرو نشاند چه می‌دهی؟

گفت : … صد دینار طلا.

پرسید: اگر صاحب آب به پول رضایت ندهد؟

گفت: نصف پادشاهی‌ام را.

بهلول گفت: حال اگر به حبس‌البول مبتلا گردی و رفع آن نتوانی، چه می‌دهی که آن را علاج کنند؟

گفت: نیم دیگر سلطنتم را.

بهلول گفت: پس ای خلیفه، این سلطنت که به آبی و بولی وابسته است، تو را مغرور نسازد که با خلق خدای به بدی رفتار کنی

 5 نظر

ملا وشمع

31 تیر 1394 توسط مریم

در نزدیکی ده ملا مکان مرتفعی بود که شبها باد می آمد و فوق العاده سرد می شد. دوستان ملا گفتند: «ملا اگر بتوانی یک شب تا صبح بدون آنکه از آتشی استفاده کنی در آن تپه بمانی، ما یک سور به تو می دهیم و گرنه تو باید یک مهمانی مفصل به همه ما بدهی.»

ملا قبول کرد. شب در آنجا رفت و تا صبح به خود پیچید و سرما را تحمل کرد و صبح که آمد گفت: «من برنده شدم و باید به من سور دهید.»

گفتند: «ملا از هیچ آتشی استفاده نکردی؟»

ملا گفت: «نه، فقط در یکی از دهات اطراف یک پنجره روشن بود و معلوم بود شمعی در آنجا روشن است.»

دوستان گفتند: «همان آتش تو را گرم کرده و بنابراین شرط را باختی و باید مهمانی بدهی.»

ملا قبول کرد و گفت: «فلان روز ناهار به منزل ما بیایید.»
دوستان یکی یکی آمدند، اما نشانی از ناهار نبود. گفتند: «ملا، انگار نهاری در کار نیست.»

ملا گفت: «چرا ولی هنوز آماده نشده.»

دو سه ساعت دیگه هم گذشت باز ناهار حاضر نبود. ملا گفت: «آب هنوز جوش نیامده که برنج را درونش بریزم.»

دوستان به آشپزخانه رفتند ببیننند چگونه آب به جوش نمی آید. دیدند ملا یک دیگ بزرگ به طاق آویزان کرده دو متر پایین تر یک شمع کوچک زیر دیگ نهاده.

گفتند: «ملا این شمع کوچک نمی تواند از فاصله دو متری دیگ به این بزرگی را گرم کند.»

ملا گقت: «چطور از فاصله چند کیلومتری می توانست مرا روی تپه گرم کند؟ شما بنشینید تا آب جوش بیاید و غذا آماده شود.»

شرح حکایت
با همان متری که دیگران را اندازه گیری میکنید اندازه گیری می شوید.

 

 1 نظر

بهلول ودستمزدحمامی

31 تیر 1394 توسط مریم

روزی بهلول به حمام رفت ولی خدمه حمام به او بی اعتنایی نمودند و آن قسم که دلخواه بهلول بود او را کیسه ننمودند. با این حال وقت خروج از حمام بهلول ده دینار که همراه داشت را به استاد حمام داد و کارگران چون این بذل و بخشش را دیدند همگی پشیمان شدند که چرا نسبت به او بی اعتنایی کردند.

بهلول باز هفته دیگر به حمام رفت ولی ….

این دفعه تمام کارگران با کمال احترام او را شست و شو نموده و مواظبت بسیار نمودند ، ولی با اینهمه سعی و کوشش کارگران موقع خروج از حمام بهلول فقط یک دینار به آنها داد ، حمامی ها متغیر گردیده پرسیدند سبب بخشش بی جهت هفته قبل و رفتار امروزت چیست ؟

بهلول گفت: مزد امروز حمام را هفته قبل که حمام آمده پرداخت نمودم و مزد آن روز حمام را امروز می پردازم تا شماها ادب و رعایت مشتری های خود را بنمایید.

 نظر دهید »

فردی درچاله

31 تیر 1394 توسط مریم

روزی فردی داخل چاله ای افتاد و بسیار دردش آمد …

یک روحانی او را دید و گفت :حتما گناهی انجام داده ای!

یک دانشمند عمق چاله و رطوبت خاک آن را اندازه گرفت!

یک روزنامه نگار در مورد دردهایش با او مصاحبه کرد!

یک یوگیست به او گفت : این چاله و همچنین دردت فقط در ذهن تو هستند در واقعیت وجود ندارند!!!

یک پزشک برای او دو قرص آسپرین پایین انداخت!

یک پرستار کنار چاله ایستاد و با او گریه کرد!

یک روانشناس او را تحریک کرد تا دلایلی را که پدر و مادرش او را آماده افتادن به داخل چاله کرده بودند پیدا کند!

یک تقویت کننده فکر او را نصیحت کرد که : خواستن توانستن است!

یک فرد خوشبین به او گفت : ممکن بود یکی از پاهات رو بشکنی!!!

سپس فرد بیسوادی گذشت و دست او را گرفت و او را از چاله بیرون آورد…!

 1 نظر

سوال قورباقه ها

31 تیر 1394 توسط مریم

مارها قورباغه ها را می خوردند و قورباغه ها غمگین بودند. قورباغه ها به لک لک ها شکایت کردند. لک لک ها مارها را خوردند و قورباغه ها شادمان شدند. لک لک ها گرسنه ماندند و شروع کردند به خوردن قورباغه ها.

قورباغه ها دچار اختلاف دیدگاه شدند، عده ای از آنها با لک لک ها کنار آمدند و عده ای دیگر خواهان بازگشت مارها شدند. مارها بازگشتند و همپای لک لک ها شروع به خوردن قورباغه ها کردند.

حالا دیگر قورباغه ها متقاعد شده اند که برای خورده شدن به دنیا می آیند. تنها یک مشکل برای آنها حل نشده باقی مانده است و آن اینکه نمی دانند توسط دوستانشان خورده می شوند یا دشمنانشان!؟

 نظر دهید »

پاداش بذل وانفاق

31 تیر 1394 توسط مریم

عابدی چندین سال عبادت می کرد. در عالم رویا به او خبر دادند که خداوند مقدر فرموده است نصف عمرت فقیر باشی و نصف دیگر غنی. حال اختیارش با خود توست که نصف اول را انتخاب کنی یا دوم .در عالم رویا گفت: زن صالحه و عاقلی دارم، با او مشورت کنم.

زن گفت: نصف اول را غنی انتخاب کن. به مروردر زندگی اش نعمت فزونی یافت ، زن گفت: ای مرد وعده خداست، همین طور که خدا نعمت می دهد تو هم انفاق کن. او هم چنین کرد. نصف عمرش گذشت منتظر بود تا فقر بیاید اما فرقی نکرد. همین طور نعمت خدا بر او جاری بود، به او خبر دادند تو تشکر کردی ما هم زیاد کردیم.شکر مال انفاق است چنان که کفرانش روی هم گذاشتن است.

 نظر دهید »

ازغلامان یادبگیر

31 تیر 1394 توسط مریم

درویشی که بسیار فقیر بود و در زمستان لباس و غذا نداشت. هر روز در شهر هرات غلامان حاکم شهر را می دید که جامه های زیبا و گران قیمت بر تن دارند و کمربندهای ابریشمین بر کمر می بندند.

روزی با جسارت رو به آسمان کرد و گفت خدایا! بنده نوازی را از رئیس بخشنده شهر ما یاد بگیر. ما هم بنده تو هستیم.

زمان گذشت و روزی شاه خواجه را دستگیر کرد و دست و پایش را بست. می خواست ببیند طلاها را چه کرده است؟ هرچه از غلامان می پرسید آنها چیزی نمی گفتند. یک ماه غلامان را شکنجه کرد و می گفت بگویید خزانه طلا و پول حاکم کجاست؟ اگر نگویید گلویتان را می برم و زبانتان را از گلویتان بیرون می کشم. اما غلامان شب و روز شکنجه را تحمل می کردند و هیچ نمی گفتند. شاه آنها را پاره پاره کرد ولی هیچ یک لب به سخن باز نکردند و راز خواجه را فاش نکردند. شبی درویش در خواب صدایی شنید که می گفت:

ای مرد! بندگی و اطاعت را از این غلامان یاد بگیر.

 نظر دهید »

ازغلامان یادبگیر

31 تیر 1394 توسط مریم

درویشی که بسیار فقیر بود و در زمستان لباس و غذا نداشت. هر روز در شهر هرات غلامان حاکم شهر را می دید که جامه های زیبا و گران قیمت بر تن دارند و کمربندهای ابریشمین بر کمر می بندند.

روزی با جسارت رو به آسمان کرد و گفت خدایا! بنده نوازی را از رئیس بخشنده شهر ما یاد بگیر. ما هم بنده تو هستیم.

زمان گذشت و روزی شاه خواجه را دستگیر کرد و دست و پایش را بست. می خواست ببیند طلاها را چه کرده است؟ هرچه از غلامان می پرسید آنها چیزی نمی گفتند. یک ماه غلامان را شکنجه کرد و می گفت بگویید خزانه طلا و پول حاکم کجاست؟ اگر نگویید گلویتان را می برم و زبانتان را از گلویتان بیرون می کشم. اما غلامان شب و روز شکنجه را تحمل می کردند و هیچ نمی گفتند. شاه آنها را پاره پاره کرد ولی هیچ یک لب به سخن باز نکردند و راز خواجه را فاش نکردند. شبی درویش در خواب صدایی شنید که می گفت:

ای مرد! بندگی و اطاعت را از این غلامان یاد بگیر.

 نظر دهید »

هوشمندی درگدایی

31 تیر 1394 توسط مریم

ملا نصرالدین هر روز در بازار گدایی می‌کرد و مردم با نیرنگی٬ حماقت او را دست می‌انداختند. دو سکه به او نشان می‌دادند که یکی شان طلا بود و یکی از نقره. اما ملا نصرالدین همیشه سکه نقره را انتخاب می‌کرد. این داستان در تمام منطقه پخش شد. هر روز گروهی زن و مرد می‌آمدند و دو سکه به او نشان می دادند و ملا نصرالدین همیشه سکه نقره را انتخاب می‌کرد.

تا اینکه مرد مهربانی از راه رسید و از اینکه ملا نصرالدین را آنطور دست می‌انداختند٬ ناراحت شد. در گوشه میدان به سراغش رفت و گفت: هر وقت دو سکه به تو نشان دادند٬ سکه طلا را بردار. اینطوری هم پول بیشتری گیرت می‌آید و هم دیگر دستت نمی‌اندازند. ملا نصرالدین پاسخ داد: ظاهراً حق با شماست٬ اما اگر سکه طلا را بردارم٬ دیگر مردم به من پول نمی‌دهند تا ثابت کنند که من احمق تر از آن‌هایم. شما نمی‌دانید تا حالا با این کلک چقدر پول گیر آورده‌ام.

«اگر کاری که می کنی٬ هوشمندانه باشد٬ هیچ اشکالی ندارد که تو را احمق بدانند.»

 نظر دهید »

خدمت با سربریده

31 تیر 1394 توسط مریم

دکتر ژوزف ایگناس گیوتین پزشکی فرانسوی بود که هنگام وقوع انقلاب کبیر فرانسه دردانشگاه پاریس تدریس می کرد. او که بعد از انقلاب به عضویت مجمع انقلابی  فرانسه در آمده بود، نخستین فردی بود که در سال ۱۷۸۹م. در مجلس موسسان فرانسه پیشنهاد کرد که به جای اعدام متهمان با وسیله ای زجرآور، سر آنها با ماشین مخصوصی از بدن قطع گردد.
مجلس موسسان فرانسه با پیشنهاد وی موافقت کرد و دستگاه گیوتین را که قریب به یک قرن قبل و به مدت کوتاهی در ایتالیا استفاده شده بود را وارد کردند. دستگاه ژوزف گیوتین از سوی آنتوان لویی، جراح و دبیر مادام العمر آکادمی جراحی رسما تایید شده بود. پس از وقوع انقلاب در فرانسه تعدادی کثیری توسط همین دستگاه اعدام شدند افرادی که بسیاری از آنها در به ثمر رسیدن انقلاب نقش بسزایی داشتند یکی از این افراد فیزیکدان و شیمیست معروف لاوازیه بود.
لاوازیه بعد از اینکه به اعدام با گیوتین محکوم شد تصمیم گرفت در آخرین لحظات زندگی هم به علم خدمت نماید . او به شاگردان خود گفت : احتمالا جایگاه حواس و شعور انسان می بایست در سر ( مغز ) انسان باشد بنابر این پس از جدا شدن سر از بدن احتمالا باید تا چند لحظه هنوز حواس و هشیاری فرد کار بکند شما پس از اینکه سر من به وسیله گیوتین قطع شد فورا آن را روی دست بالا بگیرید، من شروع به پلک زدن می کنم شما تعداد پلک زدن های مرا بشمارید تا زمان تقریبی از بین رفتن هشیاری و مرگ کامل به دست بیاید .
پس از اینکه لاوازیه اعدام شد سر او را بالا گرفتن و او بیش از ده  بار پلک زد و این واقعه در تاریخ به ثبت رسید

 نظر دهید »

زنده به گور

31 تیر 1394 توسط مریم

کشاورزی الاغ پیری داشت که یک روز اتفاقی به درون یک چاه بدون آب افتاد. کشاورز هر چه سعی کرد نتوانست الاغ را از درون چاه بیرون بیاورد.

پس برای اینکه حیوان بیچاره زیاد زجر نکشد، کشاورز و مردم روستا تصمیم گرفتند چاه را با خاک پر کنند تا الاغ زودتر بمیرد و مرگ تدریجی او باعث عذابش نشود.

مردم با سطل روی سر الاغ خاک می ریختند اما الاغ هر بار خاک های روی بدنش را می تکاند و زیر پایش می ریخت و وقتی خاک زیر پایش بالا می آمد، سعی می کرد روی خاک ها بایستد.

روستایی ها همینطور به زنده به گور کردن الاغ بیچاره ادامه دادند و الاغ هم همینطور به بالا آمدن ادامه داد تا اینکه به لبه چاه رسید و در حیرت کشاورز و روستائیان از چاه بیرون آمد …

 

نتیجه اخلاقی : مشکلات، مانند تلی از خاک بر سر ما می ریزند و ما همواره دو انتخاب داریم: اول اینکه اجازه بدهیم مشکلات ما را زنده به گور کنند و دوم اینکه از مشکلات سکویی بسازیم برای صعود!

 نظر دهید »

چه فاجعه ی بزرگی

31 تیر 1394 توسط مریم

کشیشى یک پسر نوجوان داشت و کم‌کم وقتش رسیده بود که فکرى در مورد شغل آینده‌اش بکند. پسر هم مثل تقریباً بقیه هم‌سن و سالانش واقعاً نمی‌دانست که چه چیزى از زندگى می‌خواهد و ظاهراً خیلى هم این موضوع برایش اهمیت نداشت.

یک روز که پسر به مدرسه رفته بود، پدرش تصمیم گرفت آزمایشى براى او ترتیب دهد.

به اتاق پسرش رفت و سه چیز را روى میز او قرار داد:

یک کتاب مقدس
یک سکه طلا
و یک بطرى مشروب .

کشیش و پسر

کشیش پیش خود گفت :

« من پشت در پنهان می‌شوم تا پسرم از مدرسه برگردد و به اتاقش بیاید. آنگاه خواهم دید کدامیک از این سه چیز را از روى میز بر می‌دارد. اگر کتاب مقدس را بردارد معنیش این است که مثل خودم کشیش خواهد شد که این خیلى عالیست. اگر سکه را بردارد یعنى دنبال کسب و کار خواهد رفت که آنهم بد نیست. امّا اگر بطرى مشروب را بردارد یعنى آدم دائم‌الخمر و به درد نخوری خواهد شد که جاى شرمسارى دارد.»

مدتى نگذشت که پسر از مدرسه بازگشت. در خانه را باز کرد و در حالى که سوت می‌زد کاپشن و کفشش را به گوشه‌اى پرت کرد و یک راست راهى اتاقش شد. کیفش را روى تخت انداخت و در حالى که می‌خواست از اتاق خارج شود چشمش به اشیاء روى میز افتاد. با کنجکاوى به میز نزدیک شد و آن‌ها را از نظر گذراند.

کارى که نهایتاً کرد این بود که کتاب مقدس را برداشت و آن را زیر بغل زد. سکه طلا را توى جیبش انداخت و در بطرى مشروب را باز کرد و یک جرعه بزرگ از آن خورد . . .

کشیش که از پشت در ناظر این ماجرا بود زیر لب گفت:

« خداى من! چه فاجعه بزرگی ! پسرم سیاستمدار خواهد شد ! »

 

 نظر دهید »

مهربانه ی یک مادر

31 تیر 1394 توسط مریم

مادر من فقط یک چشم داشت . من از اون متنفر بودم . اون همیشه مایه خجالت من بود اون برای امرار معاش خانواده برای معلم ها و بچه مدرسه ای ها غذا می پخت.

یک روز اومده بود دم در مدرسه که منو با به خونه ببره خیلی خجالت کشیدم . آخه اون چطور تونست این کار رو بامن بکنه ؟ روز بعد یکی از همکلاسی ها منو مسخره کرد و گفت مامان تو فقط یک چشم داره فقط دلم میخواست یک جوری خودم رو گم و گور کنم . کاش زمین دهن وا میکرد و منو کاش مادرم یه جوری گم و گور میشد…

روز بعد بهش گفتم اگه واقعا میخوای منو بخندونی و خوشحال کنی چرا نمیمیری ؟

اون هیچ جوابی نداد….

دلم میخواست از اون خونه برم و دیگه هیچ کاری با اون نداشته باشم سخت درس خوندم و موفق شدم برای ادامه تحصیل به سنگاپور برم ،اونجا ازدواج کردم ،واسه خودم خونه خریدم ، زن و بچه و زندگی… از زندگی ، بچه ها و آسایشی که داشتم خوشحال بودم تا اینکه یه روز مادرم اومد به دیدن من اون سالها منو ندیده بود و همینطور نوه ها شو وقتی ایستاده بود دم در بچه ها به اون خندیدند و من سرش داد کشیدم که چرا خودش رو دعوت کرده که بیاد اینجا ، اونم بی خبرسرش داد زدم :چطور جرات کردی بیای به خونه من و بچه ها رو بترسونی؟ گم شو از اینجا! همین حالا

اون به آرامی جواب داد :

اوه خیلی معذرت میخوام مثل اینکه آدرس رو عوضی اومدم و بعد فورا رفت و از نظر ناپدید شد .

یک روز یک دعوت نامه اومد در خونه من درسنگاپور، برای شرکت درجشن تجدید دیدار دانش آموزان مدرسه ولی من به همسرم به دروغ گفتم که به یک سفر کاری میرم .

بعد از مراسم ، رفتم به اون کلبه قدیمی خودمون ؛ البته فقط از روی کنجکاوی .همسایه ها گفتن که اون مرده اونا یک نامه به من دادند که اون ازشون خواسته بود که بدن به من

ای عزیزترین پسرم ، من همیشه به فکر تو بوده ام ، منو ببخش که به خونت اومدم و بچه ها تو ترسوندم ،خیلی خوشحال شدم وقتی شنیدم داری میآی اینجا ولی من ممکنه که نتونم از جام بلند شم که بیام تورو ببینم وقتی داشتی بزرگ میشدی از اینکه دائم باعث خجالت تو شدم خیلی متاسفم آخه میدونی … وقتی تو خیلی کوچیک بودی تو یه تصادف یک چشمت رو از دست دادی به عنوان یک مادر نمی تونستم تحمل کنم و ببینم که تو داری بزرگ میشی با یک چشم بنابراین مال خودم رو دادم به توبرای من افتخار بود که پسرم میتونست با اون چشم به جای من دنیای جدید رو بطور کامل ببینه .

 نظر دهید »

پازل چینی خدا

31 تیر 1394 توسط مریم

پزشک و جراح مشهور (د. ایشان) روزی برای شرکت در یک کنفرانس علمی که جهت بزرگداشت و تکریم او به خاطر دستاوردهای پزشکی اش برگزار میشد، با عجله به فرودگاه رفت..
بعد از پرواز ناگهان اعلان کردند که به خاطر اوضاع نامساعد هوا و رعد و برق و صاعقه، که باعث از کار افتادن یکی از موتورهای هواپیما شده، مجبوریم فرود اضطراری در نزدیکترین فرودگاه را داشته باشیم..
دکتر بلافاصله به دفتر استعلامات فرودگاه رفت و خطاب به آنها گفت:
من یک پزشک متخصص جهانی هستم و هردقیقه برای من برابر با جان خیلی انسان هاست وشما میخواهید من ۱۶ ساعت تواین فرودگاه منتظر هواپیما بمانم؟
یکی ازکارکنان گفت جناب دکتر، اگر خیلی عجله دارید می توانید یک ماشین دربست بگیرید تا مقصد شما سه ساعت بیشترنمانده است..
دکتر ایشان با کمی درنگ پذیرفت و ماشینی را کرایه کرد و براه افتاد که ناگهان در وسط راه اوضاع هوا نامساعد شد و بارندگی شدیدی شروع شد به طوری که ادامه دادن برایش مقدور نبود ساعتی رفت تا اینکه احساس کرد دیگه راه را گم کرده خسته و کوفته و درمانده و با ناامیدی به راهش ادامه داد که ناگهان کلبه ای کوچک توجه او را به خود جلب کرد..
کنار اون کلبه توقف کرد و در را زد، صدای پیرزنی را شنید .
-بفرما داخل هر که هستی..در باز است…
دکتر داخل شد و از پیرزن که زمین گیر بود خواست که اجازه دهد از تلفنش استفاده کند،..
پیرزن خنده ای کرد وگفت:.کدام تلفن فرزندم؟ اینجا نه برقی هست و نه تلفنی…ولی بفرما و استراحت کن و برای خودت استکانی چای بریز تا خستگی بدرکنی و کمی غذا هم هست بخور تا جون بگیری..
دکتر از پیرزن تشکر کرد و مشغول خوردن شد، در حالی که پیرزن مشغول خواندن نماز و دعا بود..که ناگهان متوجه طفل کوچکی شد که بی حرکت بر روی تختی نزدیک پیرزن خوابیده بود، که هر از گاهی بین نمازهایش او را تکان میداد.
پیرزن مدتی طولانی به نماز و دعا مشغول بود، که دکتر رو به او گفت:
… بخدا من شرمنده این لطف و کرم و اخلاق نیکوی تو شدم ، امیدوارم که دعاهایت مستجاب شود.
پیرزن گفت:
و اما شما،..رهگذری هستید که خداوند به ما سفارش شما را کرده است..
ولی دعاهایم همه قبول شده است بجز یک دعا…
دکتر ایشان گفت:
چه دعایی؟.
گفت:
این طفل معصومی که جلوی چشم شماست نوه من هست که نه پدر داره و نه مادر، به یک بیماری مزمنی دچارشده که همه پزشکان اینجا از علاج آن عاجز هستند..
به من گفته اند که یک پزشک جراح بزرگی به نام دکتر ایشان هست که او قادر به علاجش هست ،..ولی او خیلی از ما دور هست و دسترسی به او مشکل هست و من هم نمیتوانم این بچه را پیش او ببرم..
میترسم این طفل بیچاره و مسکین خوار و گرفتار شود..پس از الله خواسته ام که کارم را آسان کند..!
دکتر ایشان در حالی که گریه میکرد گفت:
به والله که دعای تو، هواپیماها را از کار انداخت و باعث زدن صاعقه ها شد و آسمان را به باریدن واداشت..تا اینکه من دکتر را بسوی تو بکشاند و من بخدا هرگز باور نداشتم که الله عزوجل با یک دعایی این چنین اسباب را برای بندگان مومنش مهیا میکند..و به سوی آنها روانه میکند.وقتی که دستها از همه اسباب کوتاه میشود، فقط پناه بردن به آفریدگار زمین وآسمان بجا می ماند.

 

 نظر دهید »

امت برترازپیغمبر

30 تیر 1394 توسط مریم

فرق ما و عامه در اقرار و ادعا، جهل آنان ، و ادعاى علم از سوى ائمه ى ما ( عليهم السلام ) است . على( عليه السلام ) بعد از رحلت پيامبر ( صلى الله عليه و آله و سلم ) قرآن را جمع آورى كرد و آن را با تنزيل و تاويل به آنان عرضه كرد، گفتند: بگذار و برو.
آن ها اسلام را از رسول الله گرفتند، ولى براى بقا و دوامش او را نخواستند، چون ديدند پيغمبر ( صلى الله عليه و آله و سلم ) مى خواهد پسر عمويش على ( عليه السلام ) را خليفه و جانشين خود كند و در نظر آنان او حتى نمى توانست فرزندان و اهل بيتش را اداره كند و تمام زحمات پيغمبر را از بين خواهد برد، لذا از اين امر جلوگيرى كردند. چه قدر امت با فضل تر از پيغمبر!باز مى گويند، پيغمبر افضل است !

 نظر دهید »

دعادرزمان غیبت

30 تیر 1394 توسط مریم

گفتند: در حرم سيد الشهدا ( عليه السلام ) شيخى را ديدند كه نزد سيد جليلى  نشسته بود و او درباره ى ظهور امام زمان ( عليه السلام ) سخن مى گفت . شيخ هم با ذهن خالى و بدون توجه گفت : بعضى منكر هستند. ايشان فرمود: بله به خدا قسم خواهد آمد و از آن ها انتقام خواهد گرفت . شيخ گفت : آيا من ظهورش را درك مى كنم ؟ رگ هاى سيد سرخ شد و فرمود:
ان عيشك الله .
اگر خدا عمرت دهد.
اين كه در زمان غيبت به خواندن دعاى اللهم عرفنى نفسك …سفارش شده است ، ظاهرا سرى دارد . هم چنين سفارش شده است كه اين دعا نيز خوانده شود:
يا الله  یا رحمان يا رحيم ، يا مقلب القلوب ، ثبت قلبى على دينك .
اى رحمت گستر،اى مهربان ،اى زير و رو كننده ى دل ها، دلم را بر دينت استوار بدار.

 نظر دهید »

حددخالت درسیاست

30 تیر 1394 توسط مریم

من یک طلبه مبتدی هستم تا چه حدداخل درسیاست شوم؟؟

وظيفه شما فعلاً درس خواندن و تلاش در جهت كسب دانش است و غير از درس و تهذيب نفس نبايد عمل ديگرى را دنبال كنيد. اگر مى‏خواهيد در آينده موفق باشيد ابتدا بايد از نظر علمى پيشرفت كنيد و كسب كمال نماييد؛ زيرا بدون علم، داخل شدن در هر كارى پشيمانى دارد. در كارى كه هنوز عاقبت آن را نمى‏دانيد داخل نشويد. بايد با آگاهى و توجه كامل در هر كارى وارد شويد تا بعداً پشيمان نگرديد، اگر با آگاهى كامل و معرفت كافى داخل كارى شديد ان شاء اللَّه مأجور خواهيد بود. در هر كارى فراموش نكنيد كه فرداى قيامت بايد جوابگو باشيد و اگر مى‏خواهيد پشيمان نشويد ابتدا خوب درس بخوانيد و در جهت كسب دانش تلاش كنيد و خود را به مرتبه علمى مقبولى برسانيد، آن گاه جامعه ضمن استفاده از شما خدمتتان مؤثر خواهد بود و ان شاء اللَّه مأجور خواهيد بود.

آیت الله میرزاجواد تبریزی

 نظر دهید »

شرفیابی به محضر امام زمان

30 تیر 1394 توسط مریم



چه كنم كه آقا و مولايم امام زمان عليه السلام را در خواب ببينم و به محضرشان شرفياب شوم؟
عزيزم! اين توفيق نصيب هر كسى نمى‏شود و اين امر براى بعضى از علماى بزرگ دين محقق شده و مى‏شود كه زعامت مردم به دست آنها است و نمونه‏ هاى آن در حالات بزرگان دين منقول است، بقيه ادعاها، به خصوص مواردى كه امروزه در جامعه مطرح مى‏شود، تماماً ادعاى باطل است. شما به جاى تشرف خدمت امام ‏عليه السلام سعى كنيد رضايت آن وجود نازنين را از خود كسب كنيد كه رضاى او رضاى خداست. با عمل به تكاليف شرعى، دورى از گناه و انجام عمل صالح قلب امام زمان عليه السلام را شاد نماييد. در راه خدا گام برداريد و آنچه از دستتان براى تقويت تشيع بر مى‏آيد دريغ نكنيد و همواره مواظب رفتار و كردار خود باشيد. براى موفقيت شما دعا مى‏كنم.

آیت الله میرزاجوادتبریزی

 نظر دهید »

نمازسیاسی

29 تیر 1394 توسط مریم


بايد آتش نفس را خاموش کرد و گرنه اين آتش، دائم مشغول کار است. شايد بسياري از اعمال صالح انسان را هم خراب کند. به جاي اين‌که نماز، انسان را بالا ببرد، پايين مي‌آورد، به خاطر آن وجوه شيطاني که در نفس انسان است. نمازي که براي سياست باشد، براي اين باشد که خود را در اجتماع به قدس و ايمان و توحيد معرفي کند، تا کلاه سر مردم بگذارد، اين نماز بالا نمي‌رود

آیت الله سید رضا بهاءالدینی

 1 نظر

رهایی از اضطراب

29 تیر 1394 توسط مریم


ايمان، آدمي را از اضطراب و حالت شکّ و شبهه و تحيّر نجات مي‌دهد. بايد از مسير الهي حرکت کرد. انسان اگر توفيق پيدا کرد و اين نعمت بزرگ الهي نصيبش شد، در حوادث جهاني مضطرب نمي‌شود، در پيش آمدهاي جهاني به اين سو و آن سو نمي‌زند.
اين‌ها از آثار ايمان است، کسي که ايمان دارد، گويا همه چيز دارد، اقتصاد هم دارد، علم هم دارد. خدا به همة شما توفيق بدهد که اين سرماية بزرگ را کسب کنيد.

آیت الله سید رضا بهاءالدینی

 نظر دهید »

ضعف عقل

29 تیر 1394 توسط مریم


در روايتي آمده است که «إِعْجابُ الْمَرءِ بِنَفْسِهِ دَليلٌ عَلی ضَعْفِ عَقْلِهِ» . کسي که بعضي از کمالات را دارد؛ مثلاً ايمان و عفت و عدالت دارد، اگر از اين‌ها خوشش بيايد، به اين‌که ما آدمي هستيم که اين فضائل را داريم، اين دليل بر کمي عقل اوست. زيرا اين‌ها مال خودش نيست. اين فضائل تا آنجا همراه او هستند که خدا بخواهد. زماني که خدا نخواهد، هيچ يک از اين‌ها را ندارد.
کساني که خيانت ندارند، امانتدارند، داراي عفت، عصمت، بذل و بخشش، رأفت، شفقت، محبت و خدمت به اجتماع هستند، گمان نکنند که خودشان يک آدمي هستند. اگر دقيقاً متوجه شوند، مي‌بينند که همة آن‌ها برکات و رحمت‌هاي الهيِ حق‌تعالي است. نهايت امر اين است که انسان به گونه‌اي حرکت کند که گداي حاجت رواي درِ خانه خدا شود. اين مطلب خيلي مهم است.

آیت الله سید رضا بهاءالدینی

 نظر دهید »

طومار قرض دادن

29 تیر 1394 توسط مریم


جناب استاد نقل می کنند که آیت الله مشکینی فرمودند: یک نفر از من پول قرض می خواست و من غیر از 5 ریال پول، چیز دیگری نداشتم و با اینکه خود احتیاج داشتم آن را دادم، مقداری که حرکت کردم، یک نفر ترک اردبیلی رسید، و 5 تومان به من داد بعد از آن طلبه ای آمد، و گفت آیا 5 تومان داری به من قرض بدهی؟ من  هم آن را دادم، لحظاتی بعد دیگری رسید و مبلغ 50 تومان به من داد، بعد از آن من دعا کردم که یکی پیدا شود، و این 50 تومان را از ما بگیرد که شاید 500 تومان گیرمان بیاید،ولی کسی پیدا نشد و دعای ما هم مستجاب نگردید.

آیت الله مجتهدی تهرانی

 نظر دهید »

خطر محبوب بودن نزد مردم

29 تیر 1394 توسط مریم


من مواعظ علي بن الحسين (عليه السلام):
وقال له رجلٌ: إنّي لأحبّك في اللّه حبّاً شديداً، فنكس عليه السلام ثمّ قال: الّلهم إنّي أعوذبك أن اُحَبّ فيك وأنت لي مبغض ثمّ قال له: أحبّك للذي تحبّني فيه.
(تحف العقول صفحه 282)
نكته اساسى كه در اين بيان وجود دارد و درس بزرگى براى ما است، توجه فورى به خطرى است كه در برابر چنين پديده‏اى (محبوب بودن نزد مردم بخاطر خدا) انسان را تهديد ميكند. لذا وقتى آن مرد به حضرت عرض مى‏كند كه شما را براى خدا دوست دارم نمى‏فرمايند: از تو متشكرم، يا خدا را بر اين محبوبيت سپاس ميگويم، بلكه مى‏فرمايند: «پرودگارا پناه به تو مى‏برم از اين كه مردم مرا به خاطر تو دوست داشته باشند ولى تو مرا دشمن داشته‏باشى» و اين خطر بزرگى است براى ما، نكند كه مردم فكركنند ما مخلصانه براى خدا كارمى‏كنيم و در راه او قدم مى‏زنيم اما حقيقتاًً ما اينطور نباشيم، و ظاهر و باطنمان يكى نباشد و يا با اعمال خود موجبات غضب الهى را در خود بوجود آورده باشيم. و در اين صورت است كه مردم به خاطر خدا ما را دوست‏ دارند ولى خداوند - نعوذ باللّه - دشمن ما مى‏باشد.

مقام معظم رهبری

منبع:وارثون

 نظر دهید »

اگرراضی نشوم...

29 تیر 1394 توسط مریم


فرزند فقيه مقدس، ميرزا جواد تبريزى ‏قدس سره مى‏ گويد: يك روز با مرحوم ميرزاقدس سره نشسته بوديم كه در مورد تصرفات بعضى طلاب صحبت به ميان آمد. فقيه مقدس ‏قدس سره مى‏ فرمود: چرا بعضى طلاب طورى عمل مى ‏كنند كه از شأن طلبگى خارج است و قلب امام زمان‏ عليه السلام را به درد مى ‏آوردند. آن گاه از خاطرات نجف اشرف نقل كردند كه چگونه طلاب با عشق و علاقه فقط جهت خدمت، درس مى ‏خواندند و با خلوص تمام در مقابل تمام مشكلات آن زمان ايستادگى مى ‏كردند و علاوه بر اهميت دادن به درس، براى تهذيب نفس، عاقبت به خيرى و كسب رضايت امام زمان‏ عليه السلام تلاش مى ‏كردند. فرزند مرحوم ميرزاقدس سره مى ‏گويد: از آقا سؤال كردم: «آقا! به نظر شما آقا امام زمان‏ عليه السلام از اين طلاب رضايت دارد، آيا كسى از آن وجود نازنين در خواب يا مكاشفه سؤال كرده است و واقعاً نظر ايشان در مورد طلاب فعلى چيست؟» مرحوم ميرزاقدس سره كمى به فكر فرو رفتند و فرمودند: «فرزندم! امام زمان‏ عليه السلام رئوف است و در همه لحظات به ياد سربازانش است. در اين مورد از امام زمان‏ عليه السلام سؤال شده است». آن گاه اشك در چشمان مرحوم ميرزاقدس سره حلقه زد و دست خود را بر سينه زدند، آهى كشيدند، فرمودند: هنگامى كه از مولا و مقتداى ما آقا امام زمان‏ عليه السلام سؤال شده كه آيا از اين طلاب راضى هستيد، ايشان فرمودند: «اگر راضى نشوم، چه كنم.»
مرحوم ميرزاقدس سره با بيان اين جمله شروع به گريه كردند و چهره مباركشان قرمز شد، سخت منقلب شده، از مرحوم ميرزاقدس سره سؤال كردم: «اين جمله مبارك امام‏ عليه السلام كه فرمود اگر راضى نشوم چه كنم يعنى چه؟» فرمودند: «فرزندم! آن طلبه‏ اى كه مشكل دارد و بعضى كارهايش حساب شده نيست، وقتى كه به جايى براى تبليغ مى ‏رود و مردم را راهنمايى مى ‏كند و در جهت نشر معارف تلاش مى ‏نمايد، هرچند بعضى تصرفات را دارد اما همان تبليغ جزئى هم مدنظر امام زمان‏ عليه السلام مى ‏باشد و از اين رو مى ‏فرمايد: «اگر راضى نشوم، چه كنم».» و آن گاه مرحوم ميرزاقدس سره شروع به زمزمه با امام عصرقدس سره كردند. مرحوم ميرزاقدس سره نمونه بارز عشق به امام عصرعليه السلام بود و با تمام وجود عرض ادب مى ‏كرد، امام زمان‏ عليه السلام را هميشه مورد خطاب قرار مى ‏داد و از او مدد مى ‏جست.

 نظر دهید »

تنها تنها مخور!

28 تیر 1394 توسط مریم


علامه طهراني در كتاب نور ملكوت قرآن مي فرمايد:

يكروز در طهران، براى خريد كتاب، به كتاب فروشى رفتم، مردى در آن أنبار براى خريد كتاب آمده، …كتابهاى لازم را جمع كند؛ و آماده براى خروج شد  كه: ناگهان گفت: حبيبم الله. طبيبم الله يارم. يارم. جونم. جونم.

[فهميدم از صاحب دلان است] گفتم: آقاجان! درويش جان! تنها تنها مخور، رسم أدب نيست!

… در اينحال ساكت شد، و گريه بسيارى كرد؛ و سپس شاد و شاداب شد، و خنديد.

گفتم: أحسَنت! آفرين! من حقير فقير وامانده هستم. انتظار دعاى شما را دارم!

گفت: الحمدلله راهت خوب است. سيّد! سر به سرما مگذار! من بيچاره وامانده‏ام؛ تو هم بارى روى كول ما ميگذارى؟!

گفتم: عنايات از جانب خداوند است. ولى آيا به حسب ظاهر براى اين عناياتى كه به شما شده است؛ سبب خاصّى را در نظر دارى؟!

گفت: بلى! من مادر پيرى داشتم، مريض و ناتوان، و چندين سال زمين گير بود؛ خودم خدمتش را مى‏نمودم؛ و حوائج او را برميآوردم؛ و غذا برايش ميپختم؛ و آب وضو برايش حاضر ميكردم؛ و خلاصه بهر گونه در تحمّل خواسته‏هاى او در حضورش بودم. و او بسيار تند و بد اخلاق بود. بَعْضاً فحش ميداد؛ و من تحمّل ميكردم، و بر روى او تبسّم ميكردم. و بهمين جهت عيال اختيار نكردم، با آنكه از سنّ من چهل سال ميگذشت. زيرا نگهدارى عيال با اين خلقِ مادر مقدور نبود …  فلهذا به نداشتن زوجه تحمّل كرده، و با آن خود را ساخته و وفق داده بودم.

گهگاهى در أثر تحمّل ناگواريهائى كه از وى به من مى‏رسيد؛ ناگهان گوئى برقى بر دلم ميزد، و جرقّه‏اى روشن مى‏شد؛ و حال خوش دست ميداد، ولى البته دوام نداشت و زود گذر بود.

تا يك شب كه زمستان و هوا سرد بود و من رختخواب خود را پهلوى او و در اطاق او ميگستردم، تاتنها نباشد، و براى حوائج، نياز به صدا زدن نداشته‏باشد در آن شب كه من قلقلك را (كوزه را) آب كرده و هميشه در اطاق پهلوى خودم ميگذاردم كه اگر آب بخواهد، فوراً به او بدهم او در ميان شب تاريك آب خواست.

فوراً برخاستم و آب كوزه را در ظرفى ريخته، و باو دادم و گفتم: بگير، مادر جان!

او كه خواب آلود بود؛ و از فوريّت عمل من خبر نداشت؛ چنين تصوّر كرد كه: من آب را دير داده‏ام؛ فحش غريبى به من داد، و كاسه آب را بر سرم زد. فوراً كاسه را دوباره آب نموده و گفتم: بگير مادر جان، مرا ببخش، معذرت ميخواهم! كه ناگهان نفهميدم چه شد؟

إجمالًا آنكه به آرزوى خود رسيدم؛ و آن برق ها و جرقه‏ها تبديل به يك عالمى نورانى همچون خورشيد درخشان شد؛ و حبيب من، يار من، خداى من، طبيب من، با من سخن گفت. و اين حال ديگر قطع نشد؛ و چند سال است كه ادامه دارد.  [نور ملكوت قرآن(ج‏1) ، ص: 141 با اندكي تلخيص ]

 5 نظر

ازگفته تا کرده

27 تیر 1394 توسط مریم


يكى از علماى بزرگ شيعه مى گويد: من از هنگامى كه خواندم يا شنيدم كه امام حسين (ع ) درشب عاشورا فرمود: من اصحابى بهتر و با وفاتر از اصحاب خود سراغ ندارم در اين حرف دچار تريد شدم و نمى توانستم بپذيرم كه اين سخن از اباعبداللّه (ع ) باشد زيرا با خود مى انديشيدم كه اصحاب آن حضرت خيلى هنر نكردند خوب امام حسين است و ريحانه پيغمبر و امام زمان و فرزند على (ع ) و زهراى اطهر است هر مسلمان عادى هم اكر امام حسين (ع ) را در ن وضع ميديد او را يارى مى كرد و انها كه يارى كردند بنابر اين خيلى هم قهرمانى به خرج نداند و انها كه يارى نكردند خيلى آدمهاى پست و بدى بودند. پس از مدتى كه در اين فكر بودم خداوند متعال انكار مى خواست مرا از اين غفلت و جهالت و اشتباه بيرون بياورد لذا شبى در عالم رويا ديدم صحنه كربلاست .

من هم در خدمت ابا عبداللّه (ع ) آماده ام خدمت حضرت رفتم سلام كردم گفتم : يابن رسول اللّه من براى يارى شما آمده ام .
امام (ع ) فرمود به موقع به تو دستور مى دهم .
كم كم وقت نماز فرا رسيد (همانطور كه در كتب مقتل خوانده بوديم كه سعيد بن عبداللّه حنفى و افراد ديگرى آمدند خود را سپر ابا عبداللّه قرار دادند تا ايشان نماز بخوانند)
حضرت به من نيز فرمود: ما مى خواهيم هم اكنون نماز بخوانيم تو در اينجا بايست تاوقتى كه دشمن تيراندازى مى كند مانع از رسيدن تير دشمن بشوى .
گفتم : مى ايستم ، پس جلوى حضرت ايستادم . و حضرت مشغول نماز شدند، ناگهان ديدم يك تير به سرعت به طرف حضرت مى ايد تا نزديك من شد بى اختيار خود را خم كردم ناگاه تير به بدن مقدّس ابا عبداللّه (ع ) اصابت كرد در عالم رويا گفتم : استغفراللّه ربى واتوب اليه ، عجب كار بدى شد ديكر نمى گذارم تكرار شود دفعه دوّم تيرى آمد تا نزريك من شد هم شدم باز به حضرت خورد! دفعه سوّم و چهارم هم به همين صورت خود را خم كردم و به آن جناب اصالت كرد ناگهان ديدم حضرت تبسمى نمود و فرمود: ما رايت اصحابا ابرُ و اوفى من اصحابى ، يعنى ((اصحابى بهتر و با وفاتر از اصحاب خودم پيدا نكردم )).
فورا به خودم آمدم و فهميدم اين كه آدم در ميان خانه بنشيند و بگويد: ياليتنا كنا معك فنفوز فوزا عظيما يعنى اى كاش ما هم با تو بوديم و به اين رستگار ى بزرگ نائل مى شديم كار آسانى است و گرنه اگر پاى عمل به ميان آند آن وقت معلوم مى شود كه ديندار واقعى كيست ! و كى مرد عمل است و چه مسى مرد حرف و زبان . ولى اصحاب اباعبد اللّه امتحان خود را خوب پس دادند و ثابت كردند كه در عزم و رزم خويش محكم و پايدار هستند

 نظر دهید »

آرزوی حضرت مریم(س)

27 تیر 1394 توسط مریم


پس از آنکه حضرت مریم علیها السّلام از دنیا رفت، حضرت عیسی علیه السّلام جنازه ی او را پس از تجهیز به خاک سپرد، سپس روح مادرش را دید و گفت: «مادر! آیا هیچ آرزویی داری؟»
مریم علیها السّلام پاسخ داد: «آری، آرزویم این است که در دنیا بودم و شب های سرد زمستانی را با مناجات و عبادت در درگاه خدا به بامداد می رساندم و روزهای گرم تابستان را روزه می گرفتم»

منبع: داستان هایی از یاد خدا، صفحه ۲۸

 

 نظر دهید »

خشم پولکی

27 تیر 1394 توسط مریم


در میان بنی اسرائیل عابدی بود. وی را گفتند:« فلان جا درختی است و قومی آن را می پرستند» عابد خشمگین شد، برخاست و تبر بر دوش نهاد تا آن درخت را برکند. ابلیس به صورت پیری ظاهر الصلاح، بر مسیر او مجسم شد، و گفت:« ای عابد، برگرد و به عبادت خود مشغول باش!» عابد گفت:« نه، بریدن درخت اولویت دارد» مشاجره بالا گرفت و درگیر شدند.

عابد بر ابلیس غالب آمد و وی را بر زمین کوفت و بر سینه اش نشست. ابلیس در این میان گفت:

«دست بدار تا سخنی بگویم، تو که پیامبر نیستی و خدا بر این کار تو را مامور ننموده است، به خانه برگرد، تا هر روز دو دینار زیر بالش تو نهم؛ با یکی معاش کن و دیگری را انفاق نما و این بهتر و صوابتر از کندن آن درخت است»؛ عابد با خود گفت :« راست می گوید، یکی از آن به صدقه دهم و آن دیگر هم به معاش صرف کنم» و برگشت.

بامداد دیگر روز، دو دینار دید و بر گرفت. روز دوم دو دینار دید و برگرفت. روز سوم هیچ نبود. خشمگین شد و تبر برگرفت. باز در همان نقطه، ابلیس پیش آمد و گفت:«کجا؟» عابد گفت:«تا آن درخت برکنم»؛ گفت«دروغ است، به خدا هرگز نتوانی کند» در جنگ آمدند. ابلیس عابد را بیفکند چون گنجشکی در دست! عابد گفت: « دست بدار تا برگردم. اما بگو چرا بار اول بر تو پیروز آمدم و اینک، در چنگ تو حقیر شدم؟»

ابلیس گفت:« آن وقت تو برای خدا خشمگین بودی و خدا مرا مسخر تو کرد، که هرکس کار برای خدا کند، مرا بر او غلبه نباشد؛ ولی این بار برای دنیا و دینار خشمگین شدی، پس مغلوب من گشتی»

 نظر دهید »

سفارش به یک بنده خدا

27 تیر 1394 توسط مریم

 

گفت یا شیخ مرا به نزد پادشاه سفارش کن … . نگاهی به او کرد و در پاسخ گفت: شرمنده ام از اینکه که سفارش بنده خدا را به غیر خدا کنم … روزی را از او بخواه که هیچگاه بندگانش را تنها نگذارده

 1 نظر

جمعیت نادان

26 تیر 1394 توسط مریم

یکی از یهودیان، از روی غرض ورزی به امیر مؤ منان علی علیه السلام گفت: شما هنوز جنازه پیامبرتان را دفن نکرده بودید که درباره اش اختلاف نمودید!

حضرت علی علیه السلام در پاسخ فرمود: ما درباره وصی پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم اختلاف کردیم نه درباره خودش. اما شما (اجداد شما) یهودیان، پس از آن که به همراه موسی علیه السلام از دریا گذشتید و فرعونیان غرق شدند، به پیامبر خود گفتید: برای ما معبودی (بتی) قرار بده، همان گونه که بت پرستان معبودانی از بت دارند. موسی علیه السلام در جواب فرمود: شما جمعیتی نادان هستید

داستان ها و پندها، ص 137

 1 نظر

بیم نگاه

26 تیر 1394 توسط مریم

زاهدی روايت كرده كه در عمرم: جواب چهار نفر مرا سخت تکان داد. اول مرد فاسدی از کنار من گذشت و من گوشه لباسم را جمع کردم تا به او نخورد. او گفت ای شیخ خدا میداند که فردا حال ما چه خواهد بود! دوم مستی دیدم که افتان و خیزان راه میرفت به او گفتم قدم ثابت بردار تا نیفتی. گفت تو با این همه ادعا قدم ثابت کرده ای؟ سوم کودکی دیدم که چراغی در دست داشت گفتم این روشنایی را از کجا آورده ای؟ کودک چراغ را فوت کرد و آن را خاموش ساخت و گفت:تو که شیخ شهری بگو که این روشنایی کجا رفت؟ چهارم زنی بسیار زیبا که درحال خشم از شوهرش شکایت میکرد . گفتم اول رویت را بپوشان بعد با من حرف بزن . گفت من که غرق خواهش دنیا هستم چنان از خود بیخود شده ام که از خود خبرم نیست تو چگونه غرق محبت خالقی که از نگاهی بیم داری؟

 نظر دهید »

اعمال عید فطر

26 تیر 1394 توسط مریم

اعمال روز عید
1- بعد از نماز صبح و نماز عید آن تکبیراتى را که در شب عید ذکر شد، گفته شود.
2- پرداخت زکات فطره پیش از نماز عید.

3- انجام غسل روز عید. که زمان آن بعد از طلوع فجر تا زمان به جا آوردن نماز عید است. در هنگام غسل بگو: ” اللهم ایمانا بک و تصدیقا بکتابک واتباع سنة نبیک محمد صلى الله علیه و آله.” و پس از غسل بگو:” اللهم اجعله کفارة لذنوبی و طهر دینی اللهم اذهب عنی الدنس.”

4- برای اقامه نماز عید لباس نیکو پوشیده و از عطر استفاده نمایید.

5- پیش از نماز عید، در اول روز افطار کنى. و بهتر آن است که به خرما یا به شیرینى باشد. و شیخ مفید فرموده مستحب است خوردن مقدار کمى از تربت‏ سیدالشهداء علیه السلام که براى هر دردى شفا است.

6- قبل از خروج از منزل برای نماز عید، دعایی را که از امام باقر علیه السلام روایت شده را بخوانی: ” اللهم من تهیا فی هذاالیوم او تعبا او اعد واستعد لوفادة الى مخلوق رجاء رفده و نوافله و فواضله و عطایاه فان الیک یا سیدی تهیئتی و تعبئتی و اعدادی و استعدادی رجاء رفدک و جوائزک و نوافلک و فواضلک و فضائلک و عطایاک و قد غدوت الى عید من اعیاد امة نبیک محمد صلوات الله علیه و على آله و لم افد الیک الیوم بعمل صالح اثق به قدمته ولا توجهت ‏بمخلوق املته ولکن اتیتک خاضعا مقرا بذنوبی و اسائتی الى نفسی فیا عظیم یا عظیم یا عظیم اغفرلی العظیم من ذنوبی فانه لا یغفرالذنوب العظام الا انت ‏یا لا اله الا انت ‏یا ارحم الراحمین.”

7- اقامه نماز عید.

8- زیارت امام حسین علیه السلام.

9- دعاى ندبه خوانده شود. سید بن طاوس فرموده که چون از دعا فارغ شود به سجده رود و بگوید:” اعوذ بک من نار حرها لا یطفى و جدیدها لا یبلى وعطشانها لا یروى” پس گونه راست را بر خاک بگذارد و بگوید:” الهی لا تقلب وجهی فی النار بعد سجودی وتعفیری لک بغیرمن منی علیک بل لک المن علی” سپس گونه چپ را بر خاک بگذارد و بگوید: ” ارحم من اساء واقترف واستکان واعترف” پس به حال سجده شود و بگوید:” ان کنت‏ بئس العبد فانت نعم الرب عظم الذنب من عبدک فلیحسن العفو من عندک یا کریم ” پس از آن صد بار بگوید: العفو العفو.

 

 2 نظر

دوریت سخت جانکاه است

26 تیر 1394 توسط مریم

عیدتان خجسته

التماس دعای فراوان

وخداحافظ ای ماه خدا

دوریت سخت جانکاه است

 نظر دهید »

حواس به ریش

25 تیر 1394 توسط مریم

گویند پیامبری در راهی میرفت که پیرمردی را دید که بسیار عبادت میکرد چون پیرمرد وی را شناخت به او گفت از تو خواهشی دارم و آن این است که احساس میکنم خداوند نسبت به عبادات من توجه نمیکند و عباداتم مورد قبول واقع نمیشود و این موضوع مرا ناراحت کرده کاش از خداوند علت آن را می پرسیدی و به من می گفتی …

آن پیامبر این موضوع را از خداوند پرسید و دلیلش را خواست و اینگونه پاسخ شنید که  آن مردی که تو دیدی بیش از اینکه به فکر عبادت باشد هوش و حواسش به ریش بلندش است وقتی ذکر میگوید نگاه میکند ببیند ریشش چقدر در اثر ذکر گفتن تکان میخورد موقع رکوع حواسش به این است که ریشش به زانویش میرسد یا نه موقع سجده نگاه میکند ببیند ریشش به زمین برخورد کرد یا نه و….

وقتی آن پیامبر به نزد پیر مرد رفت و این موضوع را به او گفت پیرمرد ابتدا عصبانی شد اما بعد از چند لحظه به گریه افتاد و گفت ای لعنت بر این ریش که حواس مرا پرت کرده و مرا از خدا دور ، سپس به کندن ریش خود مشغول شد ناگهان وحی بر آن پیامبر نازل شد که ببین حتی الان هم همه تقصیرات را گردن ریشش انداخته و همه حواسش به کندن ریشش است !!!

======

نکته اخلاقی :  تو حواست کجاست …

 نظر دهید »

اقتضای جنسیت....

25 تیر 1394 توسط مریم

ترسایی (یک مسیحی) از شیخ ابو بکر ورّاق سؤال کرد که چرا جایز است، خدای را جلَّ جلالَه، ابراهیم را دوست گیرد؟ و جایز نمی دارید که عیسی را فرزند گیرد؟ ابوبکر وَرّاق جواب داد که: فرزند اقتضای جنسیت کند و خدای را جنس نیست! ولی دوستی، اقتضای جنسیت نکند. مگر نمی بینی که کسی اسبی یا جواهری یا لباس و ساختمانی را دوست دارد ولی آن ها را به فرزندی نگیرد. تا بدانی که فرزند اقتضای تجانس کند و خداوند جنس ندارد. ترسا چون این سخن بشنید، مسلمان گشت و به دین اسلام درآمد.

 2 نظر

صاحبخانه یاخانه

25 تیر 1394 توسط مریم

شخص عارفى از اولیاء خدا سالى اراده سفر حج نمود، پسرى داشت پرسید پدرجان کجا اراده دارى ، گفت : به زیارت خانه خدا مى روم ، پسر خیال کرد که هر کس خانه خدا را ببیند خدا را هم مى بیند،

گفت : پدرجان مرا نیز همراه خود ببر،

پدر گفت : تو را صلاح نیست ، پسر اصرار نمود، او هم ناچار پسر را به دنبال خود به حج برد، تا به میقات رسیدند احرام بستند و لبیک گویان بر حرم داخل شدند، به محض ‍ ورود، آن پسر چنان متحیر شد که فورا به زمین افتاد و روح از بدنش ‍ بیرون رفت ، عارف دچار وحشت شده و مى گفت ، کجا رفت فرزند من و چه شد پاره جگر من

، از گوشه خانه خدا صدائى بلند شد، تو خانه را مى طلبیدى او را یافتى ، و پسر تو پروردگار و صاحب خانه را طلبید او هم به مراد خویش رسید، از هاتف غیبى صدائى شنید که او نه در قبر و نه در زمین و نه در بهشت است بلکه او جایگاهش در نزد پروردگار است.

 2 نظر

کرده چو ناکرده

25 تیر 1394 توسط مریم

 

ابوسعید ابوالخیر نیشابوری، عارف برجسته رباعیهای نغز دارد. روزی ابوعلی سینا در مجلس وعظ ابوسعید ابوالخیر شرکت کرد. ابوسعید در باره ضرورت عمل و آٍثار طاعت و معصیت سخن می گفت: بو علی رباعی زیر را به عنوان اینکه ما تکیه بر رحمت حق داریم نه بر عمل خویشتن انشا کرد:

مائیم به عفو تو لاکرده

وز طاعت و معصیت تبرا کرده

آنجا که عنایت تو باشد، باشد

ناکرده چو کرده، کرده چون ناکرده

ابوسعید ابوالخیر فی الفور گفت:

ای نیک نکرده و بدیها کرده

وانگه به خلاص خود تمنا کرده

بر عفو مکن تکیه که هرگز نبود

ناکرده چو کرده، کرده چو ناکرده .

از کتاب حکایتها و هدایتها اثر استاد شهید مطهری

 نظر دهید »

روا نبود که گذارند!!!

25 تیر 1394 توسط مریم

نقل است که بایزید بسطامی در پسِ امامی نماز می کرد.
پس امام گفت: یا شیخ ! تو کسبی نمی کنی و چیزی از کسی نمی خواهی ، از کجا می خوری؟
شیخ گفت : صبر کن تا نماز قضا کنم !
گفت : چرا؟
گفت : نماز از پسِ کسی که روزی دهنده را نداند ، روا نبود که گذارند !

 نظر دهید »

رنجوری وگنجوری

25 تیر 1394 توسط مریم

«نوشته اند که عارفی همواره به شب زنده داری می پرداخت و تا به هنگام سحر، به راز ونیاز با خالق بی همتا مشغول بود. شخصی از وی پرسید که تو مردی خداشناس هستی و دلت همواره بیدار است، پس چرا رنج بی خوابی را هم تحمل می کنی و جسم خود را رنج می دهی؟ عارف گفت: شایسته نیست که هر شب، خداوند بلندمرتبه از آسمان نزد ما بیاید و ما در خواب باشیم.
هنگام شب درهای آسمان باز می شود و خداوند به بندگانش ندا می دهد که بیایید و آمرزش بخواهید و مرا بخوانید تا خواسته های شما را برآورده سازم. با این حال، آیا درست است که من در خواب باشم و از فیض دیدار حق غافل بمانم؟»

 نظر دهید »

خداخیلی دلم هواتو کرده...

23 تیر 1394 توسط مریم

خدایا خیلی دلم هواتو کرده

اصلا دروغ چرابگم دلتنگت شدم

می دونم ازرگ گردن بهم نزدیکتری ولی نمی دونم چرا…..

بااین همه باز بی قرارت هستم.

 2 نظر

به افق های دل انگیز خداسربکشیم

23 تیر 1394 توسط مریم

 

به افق های دل انگیز خداسر بکشیم

کاش دراین ماه خدارسم پرواز وخدایی شدن راکسی به ما می آموخت

کاش بلد می شدیم به خدا پرکشیدن را…

 نظر دهید »

دستم بگیر تامرادست کم نگیرند...

21 تیر 1394 توسط مریم

 نظر دهید »

علت احیاءدرشب های قدر

14 تیر 1394 توسط مریم


شب قدر از شب هاي بزرگ و با فضيلت است كه قرآن كريم آن را به بزرگي ياد كرده و از هزار ماه بهتر خوانده و فرموده: “فرشتگان و روح در آن شب به اذن خداوند فرود مي آيند و قرآن در اين شب نازل گرديده است".شب قدر را به اين جهت “قدر” ناميده اند كه جميع مقدّرات بندگان (چه مسلمان و چه غير مسلمان) در تمام سال در آن شب تعيين مي شود. شاهد اين معنا سوره دخان است كه مي فرمايد: “ما اين كتاب مبين را در شبي پر بركت نازل كرديم. در آن شب هر امري طبق حكمت خداوند تنظيم و تعيين مي گردد‍".


اين بيان هماهنگ با روايات متعددي است كه مي گويد: در آن شب مقدّرات يكسالة انسان ها تعيين مي گردد و ارزاق و پايان عمرها و امور ديگر در آن شب مبارك تبيين مي شود. البته اين امر تضادي با آزادي ارادة انسان

ها و مسئله اختيار ندارد، چرا كه تقدير الهي به وسيله فرشتگان طبق شايستگي ها و لياقت هاي افراد و ميزان ايمان و تقوا و پاكي نيت و اعمال آن ها است، يعني براي هر كس آن مقدر مي كنند كه لايق است و زمينه هايش

از ناحيه او فراهم شده است عبادت و راز و نياز در اين شب از آن جهت بسيار ارزشمند است كه انسان به وسيله ارتباط با خداوند و راز و نياز با او، بهترين مقدرات را براي خود طلب مي كند. همين طور ارزش عبادات در اين شب بسيار بالاتر و برتر از شبهاي ديگر است.


عبادت در آن شب فضيلت بسيار دارد و در نيكويي سرنوشت يكساله بسيار مؤثّر است. نسبت قدر به مثابة ورود بدون واسطه به درگاه حضرت حق است؛ ورودي كه در آن وعده رحمت خاص الهي داده شده است. در اين

شب، انسان خود و حاجات خويش را به خدا عرضه كرده و از گناهان و اشتباهات خود توبه و به درگاه خدا انابه مي كند و به اين مناسبت از گناهان پاك مي شود امّا آن كه بدون عذر از فيض هاي شب قدر محروم شده،

خود را با سوء اختيار، دچار شقاوت و بدبختي كرده است در لحظاتي كه سرنوشت انسان تعيين مي شود، نبايد در خواب باشد و از همه چيز غافل و بي خبر، كه در اين صورت سرنوشت غم انگيزي خواهد داشت .براي

اين كه انسان هر چه بيشتر از ثواب و رحمت الهي در اين شب بهره مند شود و بهترين مقدّرات را نصيب خود كند، توصيه شده كه اين شب را تا صبح بيدار بماند.

 3 نظر

شب قدر کدام شب از یک از شبهای ماه مبارک رمضان است؟

13 تیر 1394 توسط مریم

در کتب روایی شیعه و سنی احادیث بسیاری در مورد شب قدر وجود دارد. سیوطی در تفسیر خود، دّر المنثور، حدود ۸۵ روایت در مورد شب قدر آورده است. در غالب این روایات آمده است که شب قدر در دهه آخر ماه مبارک رمضان و در یکی از شبهای فرد آن است که با روایات شیعی توافق دارد. این روایات شب ۲۱، ۲۳، ۲۵، ۲۷، ۲۹ را شب قدر دانسته است.
طبری در تفسیر خود نقل می کند که کل قرآن در شب ۲۴ رمضان نازل شد. (ج۱، ص۸۰) سیوطی در در المنثور هم همین را گفته است. در تفسیر عیاشی نیز از شیعه این روایت از امام صادق نقل شده است که شب نزول قرآن شب ۲۴ است. اما روایت شب ۲۴ و ۳۰ با فرد بودن شب قدر سازگار نیست. از بین شب های فرد، بیشترین روایات اهل سنت مربوط به شبهای ۲۳ و ۲۵ و ۲۷ است.[۱] در روایات صحیح شیعه شبهای ۲۱ و ۲۳ بیشترین مویدات را دارد و شب ۲۳ ماه رمضان از قوت بیشتری برخوردار است.[2] اما در مورد شب ۱۹ باید گفت کمترین تاییدی از نظر روایت ندارد. مرحوم کلینی در کافی سه روایت در مورد شب ۱۹ نقل کرده است که دو روایت ضعیف و یک روایت صحیح است[3] و در هر سه گفته شده است که شب ۱۹ مقدمه شب قدر است. پس با یک روایت صحیح غیر صریح، نمی توان به شب قدر بودن شب ۱۹ اعتقاد پیدا کرد. بعلاوه اینکه روایات زیادی از شیعه و سنی نقل شده است که شب قدر در دهه آخر ماه مبارت رمضان است[4]که شامل شب ۱۹ نمی شود. هیچ یک از روایات نقل شده در مورد ۱۹ نیز صریحا نگفته است که شب ۱۹، شب قدر است. بنابراین شب قدر که قرآن در آن نازل شده است نمی تواند، شب ۱۹ ماه مبارک رمضان باشد.

به نظر می رسد علت اینکه مردم ایران بیشترین اهتمام را به شب نوزدهم و بیست و یکم دارند و کمتر از آن دو شب، به شب ۲۳، که طبق روایات شیعه شب قدر بودن آن بیشتر محتمل است، توجه دارند ارتباط آن با ضربت خوردن مولای متقیان علی علیه السلام است. شب قدر شب مبارکی است و شب شهادت شب حزن و اندوه است.

 1-جلال الدین سیوطی(۹۱۱)، الدر المنثور، دار احیاء التراث العربی، ص۵۲۲-۵۳۳

2-کافی، ج۴، ص۱۵۶، ح۱٫ تفسیر نور الثقلین، ج۵، ص۶۱۹، ح۳۳و ص۶۲۵، ۵۵ و ۵۷و۵۸ و ص۶۲۶، ص۶۱ و ص۶۲۷، ح۶۶ و۶۷ و ص۶۲۸، ح۷۰ و ۷۱

3-کافی، ج۴، ص۱۵۷، ح ۸ و ۹ و۱۲٫ حدیث اول عبد الله بن مومن مختلف فیه است. حدیث سوم نیز عده من اصحاب عن رجل نقل کرده اند که حدیث مرسل است.

4-کافی، ج۴، ص۱۵۷، ح۶، نور الثقلین، ج۵، ص۶۲۵، ح۵۶ وص۶۲۶، ح۵۹

 

 2 نظر

سوالاتی پیرامون شب قدر...

13 تیر 1394 توسط مریم

آیا لیلة القدر متعدد است؟ و آیا روز هم جزو شب قدر است؟

شب قدر، شب مبارک و پر اهمیتی است که بنابر نص قرآن کریم در ماه رمضان قرار دارد.

در باره آنچه که در سؤال آمده است چند احتمال مطرح می شود:

1. منظور از تعدد شب قدر، یعنی در یک سال همان طور که مردم می گویند شب 19 و 21 و 23 شب قدر باشد.

2. منظور از تعدد شب قدر، این باشد که شب قدر در زمان رسول الله (ص) وجود داشته است و بعد از ایشان، هم تکرار می شود.

3. منظور از تعدد شب قدر، این باشد که با توجه به اختلاف افق شهرهای مسلمان نشین و اختلاف در روزهای ماه مبارک رمضان هر منطقه شب قدر مخصوصی به خود داشته باشند.

در جواب بخش اول باید گفت: آنچه که مردم می گویند یک تسامح در گفتار است و یک شب قدر که شب نزول قرآن و تقدیر امور است بیشتر نداریم. خداوند می فرماید: “إِنَّا أَنْزَلْناهُ فی‏ لَیْلَةِ الْقَدْر"، ما قرآن را در شب قدر نازل کردیم نه در شب های قدر.

نسبت به احتمال دوم باید گفت: بنا بر آیات قرآن و روایات، شب قدر مخصوص به زمان پیغمبر اکرم (ص) و نزول قرآن مجید نبوده، بلکه امرى است مستمر و شبى است مداوم که در همه سال تکرار مى‏شود، همانند عید قربان که در هر سال تکرار می شود؛ چراکه خداوند می فرماید:

صفحات: 1· 2· 3

 4 نظر

ازم پرسیدتاحالا عاشق شدی؟گفتم آره

17 تیر 1393 توسط مریم

 1 نظر

طواف کوی فاطمه افضل اعمال است(فاطمه(س)مادریازده عیسی)

22 خرداد 1393 توسط مریم

در حدیث صحیح ازموسی بن قاسم است که گفت:عرض کردم به ابی جعفرثانی :اراده کرده ام طواف کنم

ازشما وازپدرت،به من گفته شد:ازاوصیاءطواف نمی شود.


فرمود تا آنجا که برای تو ممکن است ازآنان طواف کن .


بعدازسه سال به حضور آن حضرت شرفیاب شدم وگفتم:


طواف کرد م روزی ازرسول خداسه مرتبه،پس سه مرتبه فرمودصلی الله علی رسول الله ،روزدوم

ازامیرالمومنین،روزسوم ازحسن،روزچهارم ازحسین،روزپنجم ازعلی بن الحسین،روزششم ازابی جعفربن

محمدبن علی،روزهشتم ازپدرت موسی،روزنهم ازپدرت علی،روزدهم ازتوسیدی ،تاآنجا که گفت :ازمادرت

فاطمه گاهی طواف میکنم ،وگاهی نمیکنم.


فرمود:این طواف رازیاد کن،که افضل اعمالی که انجام دهی این است.(وسائل اشیعه ،ابواب انیابه فی الحج،باب 26،ج11،ص200)


این جا عقل دیوانه و متحیر است . امام باقر می¬فرماید: در بین یکصد و بیست و چهار هزار پیامبر هیچ هم

کفوی برای فاطمه زهرا س نبوده است.


خداوند به حضرت مریم یک عیسی عنایت کرد ولی به زهرای مرضیه  یازده عیسی وبالاتر از عیسی عطا نمود.
این است ریحانه ی رسول وجز این نیست ،وبه امتداد اشعه ی وجود آن حضرت به وجود آن سرور منت نهادوفرمود(انا اعطیناک الکوثر،فصل لربک وانحر…)
کاش دلهامان هرروزوهرساعت وهرثانیه طواف کن کوی فاطمه باشد.

 نظر دهید »

زهرا(س)ازنگاه پدر

19 خرداد 1393 توسط مریم

1. قال النبی - صلّی الله علیه و آله - : اَوَّلُ شخصٍ تدْخُلُ الجنةَ فاطمةُ.

«بحار الانوار، ج 43، ص 44»

پیامبر اکرم - صلّی الله علیه و آله - فرمود: اولین کسی که داخل بهشت می‌شود، فاطمه است.

***

2. قال النبی - صلّی الله علیه و آله - : اما اِبْنَتی فاطمةُ فهی سیدةُ نِساءِ العالمینَ من الاوّلینَ‌ و الآخرینَ.

«تفسیر نور الثقلین، ج 1، ص 338»

پیامبر اکرم - صلّی الله علیه و آله - فرمود: اما دخترم فاطمه پس او سرور زنان جهان هستی از گذشتگان و آیندگان است.

***

3. قال رسول الله - صلّی الله علیه و آله - : مَنْ ارضی فاطمةَ فقد ارضانی و مَنْ اَسخطَ فاطمةَ فقد اسخطنی.

«احقاق الحق، ج 10، ص 217»

پیامبر اکرم - صلّی الله علیه و آله - فرمود: هرکس فاطمه را راضی کند، مرا راضی نموده و هر کس فاطمه را خشمگین کند، مرا خشمگین نموده است.

 1 نظر

ازفاطمه رسول (ص)تافاطیمای پرتقال

19 خرداد 1393 توسط مریم

 

بررسی واقعه ی ظهورفاطیمادرپرتقال

واقعه معروف به «تجلي بانوي تسبيح»(فاطيما) در سال 1917 ميلادي در شهر «فاتيما» (فاطيما) در

پرتغال، آرا و تحليل هاي متفاوتي بيان گرديده است. فاتيما ، اسم روستايي است كه گفته ميشود ((

حضرت مريم باكره مقدس)) در آنجا ظهور كرد .و قبل از تجلي مريم مقدس در روستاي فاتيما هم اسم اين

روستا همين بوده است و از قديم اسم روستا فاتيما بوده است والان تبديل به شهر شده است ومحل

تجلي مريم مقدس به كليسا تبديل شده است . واقعه فاطيما از آنجا آغاز مي شود كه سه كودك چوپان بانويي نوراني را مشاهده مي كنند كه خود را بانوي تسبيح ( از القاب مريم مقدس ) معرفي مي كند و سه پيام مهم براي مردم قرن بيستم دارد . يك سال قبل از تجلي بانو ، فرشته اي به بچه ها نازل مي شود و خود را فرشته صلح كشور پرتغال مي خواند دعايي به بچه ها مي آموزد كه با كلمات اي خداي پدر ، پسر و روح القدس شروع مي شود . و براي بچه ها به ياد خون و بدن عيسي مسيح مراسم عشاي رباني انجام مي دهد . در سيزدهم ماه مه سال ۱۹۱۷ دو كودك ۹ ساله و يك كودك ۷ ساله پرتغالي به هنگام كار در مزرعه‌اي واقع در منطقه روستايي فاتيما در آن كشور تن نوراني زني با لباس سفيد را مشاهده كردند. آنان در توصيف مشخصات اين زن گفته‌اند كه او مي‌درخشيد و از پرتوي نوري كه در آسمان مي جهيد پديدار شد. زن سپيدپوش گفته‌بود كه از بهشت آمده است و از بچه‌ها خواسته بود كه سيزدهم هر ماه به آنجا بازگردند. بزودي ساكنان منطقه از اين خبر مطلع شدند و در نخستين روز سيزدهم بعدي٬ جماعتي براي تماشا گرد آمدند. با اين حال تنها سه كودك با نام‌هاي جاسينتا٬ فرانسيسكو و لوسيا بودند كه زن را مي‌ديدند ولي مردم تنها وقايع حيرت ‌انگيز جوي را مشاهده نمودند.
يك سال بعد بانوي تسبيح ( لقب مريم باكره ) به بچه ها ظاهر مي شود و مي گويد از اهالي بهشت است . خود را بانوي تسبيح معرفي مي كند و سه پيام مهم براي مردم قرن بيستم دارد . اول صحنه اي از جهنم را به بچه ها نشان مي دهد كه ارواح پليد در ميان آتشي هولناك مي سوزند و زجه مي زندد. دوم اينكه بانو مي فرمايد خداوند به خاطر كفر گويي نوع بشر بسيار خشمگين است و در صدد است بشر را به خاطر گناهانش با جنگ و قحطي جزا دهد. و روسيه كمونيستي را منشا نشر افكار كفر آميز دانسته و مي خواهد كه اين كشور به قلب معصوم او تخصيص يابد. سوم پيشگويي ترور پاپ ژان پل دوم هست كه مي گويد مردي روحاني با لباسهاي سپيد گلوله باران مي شود . مريم مقدس از بچه ها مي خواهد هر طور مي توانند كفاره بدهند و از آنان مي خواهد قرباني هاي خود را به عيسي مسيح و قلب معصوم او ( مريم مقدس ) تقديم كنند . در سال 1919 عبادتگاهى در دهكده فاتيما ساخته شد، و 3 سال بعد توسط افراد متعصب منفجر شد، ولى بعد از مدتى دوباره برپاگشت در 13 مى1967 پاپ ژان پل ششم در پنجاهمين سالگرد آئين فاطيما شركت كرد. در 13مى1982 پاپ ژان پل دوم براى تشكر از حفظ جان خود به زيارت شهر فاطيما آمد. از آن زمان تاكنون هر ساله در 13 ماه مى، دوستداران فاطيما از تمامى نقاط پرتغال، و كشورهاى اطراف براى زيارت و نيز دعا و توبه، و طلب شفا و تزكيه روح به اين منطقه مى‏آيند، در مورد پيام آن بانوي تجلي يافته به پاپ، آن گونه كه واتيكان بعدها اظهار كرد، اين بود كه «براي پايان يافتن جنگي كه در جريان است (جنگ جهاني اول) دعا كنيد». اما ظاهرا پيام آن بانوي مقدس بيشتر از اين بوده است كه اميد داريم اين پيام آنچنان كه بوده است و بدون تحريف در دسترس همگان قرار گيرد.
اين نكته قابل ذكر است كه : مسلمين عموما نسبت به حضرت مريم مقدس به عنوان بانويي پاكدامن مي نگرند كه داراي شأن و احترام ويژه اي است. (آيات متعددي از قرآن مجيد و حتي ناميدن سوره اي از قرآن به نام اين بانوي بزرگ، گواه مناسبي است بر اين مساله) و تجلي وي را در زمان حاضر بعيد نمي­دانند، اما برخي سعي دارند اوصاف مذكور وواقعه مذكور را بر فاطمه زهرا (س) تطبيق دهند و فاتيما را فاطيما لقب داده اندآنها معتقدند اوصافي كه براي آن بانوي تجلي يافته برشمرده­اند عموما در مورد حضرت فاطمه صدق مي­كند و بنابراين مسئله، روشن است كه مصداق بانوي تسبيح به دست، حضرت فاطمه مي­باشد. چرا كه طبق روايات، تسبيح دانه دار ابتدا توسط اين بانوي مقدس براي شمردن اذكار ياد داده شده توسط پدر بزرگوارش، پيامبر اسلام، در عالم اسلام مطرح گرديده است و دليل محكمي وجود ندارد كه در زمان حضرت مريم «ع»، براي شمردن اذكار، تسبيح بكار برده مي­شده است .اما اين دليل قابل پذيرش نيست . اين خلاصه اي از ماجراي فاطيما بود .
چند نكته:

1اين قضيه ارتباطي با ما مسلمانان وشيعيان وحضرت فاطمه زهرا (س) ندارد .گفته مي شود در آن زمان پرتغال تحت اشغال مسلمانان بود و اسم فاتيما ( فاطيما) بر اين شهر از نام دختر امير اعراب اقتباس شده است كه دختر مسلماني بود كه مسيحي شد و اين فاطمه ربطي به فاطمه كه دختر پيامبر است ندارد .
2در غرب و اروپا برخي اين پديده را مقدس مي دانند وهر ساله به زيارت اين مكان ميروند
3 كتابهاي متعددي در اين باره نوشته وحتي فيلم نيز توليد شده است
4 نام فاتيما و فاطيما رواج يافت وحتي مسلمانان از نام فاطيما استقبال كردند
5مسيحيان كاتوليك وكليسا از اين امور براي تاييد خود وبازگشت به معنوييت ودعا استفاده كردند .
6 استفاده سياسي از اين ماجرا نيز بسيار است ارتباط اين قضيه با جنگ جهاني ، فروپاشي اتحاد جماهير شوروي ، ترور پاپ و….برخي از امور ديگر از اين استفاده ها يا سوء استفاده هاست
7آخرين باز مانده اين واقعه، مطابق پيشگويي فاتيما ، جاسينتا و فرانچسكو با در سالهاي 1919 و 1920 به سوي ابديت شتافتند ولي لوسي باقي ماند و بقيه عمر را رخت رهبانيت بر تن كرد . او يك راهبه بود . لوسي در سال 1384 هجري شمسي در سن نود و اندي سالگي وفات كرد .
8ابراهيم حاتمي كيا چند سال پيش سفري داشت به پرتقال و در مورد فاطيما تحقيقات گسترده اي براي فيلمش انجام داد. اما در آخر متوجه شد فاطيما حضرت فاطمه زهرا (س) نيست.

منبع:ویکی پدیا

سایت پرسمان

سایت پدرمهربان

.

 2 نظر

احترام نام فاطمه(س)

19 خرداد 1393 توسط مریم

 

احترام حضرت فاطمه عليها‏لسلام و قداست آن بانوي بزرگوار، براي همه مسلمانان بديهي و مسلّم است.


سكوني مي‏گويد: خدمت امام صادق عليه‏السلام رسيدم، در حالي كه غمگين بودم. آن حضرت به من

فرمودند: اي سكوني! چرا غمگين هستي؟ عرض كردم: خداوند به من دختري داده است. فرمودند: اي

سكوني! سنگيني آن دختر بر زمين است و روزي ‏اش با خدا و عمرش جداگانه. سپس فرمودند: چه نامي

براي او انتخاب كرده ‏اي؟ عرض كردم: فاطمه.


فرمودند: آه، آه، آه. و دست خود را بر پيشاني نهادند و آنگاه فرمودند: «اِذا سَمَّيْتَها فاطِمَةَ فَلا تَسُبَّها وَ لاتَلْعَنْها

وَلا تَضْرِبْها(وائل الشیعه ،ج 15،ص200) اگر نام او را فاطمه نهادي، به او بد مگو و لعن مكن و او را مزن.»


 نظر دهید »

آنجاکه علی (ع)خودرابرروی قبرزهرامی افکند(فاطمه درکلام همسرش)

19 خرداد 1393 توسط مریم

بهترين طريق براي درك مقام بلند حضرت فاطمه (س)، تعريف و توصيفي است كه شوهر بزرگوارش حضرت

علي (ع) از ايشان نمو ده اند، زيرا هر شوهري نسبت به افراد ديگر حتي پدر ومادر، همسرش را بهتر مي

شناسد.

افرادمختلف از زواياي متعددي نسبت به وجود مقدس ام الا ئمه حضرت فاطمه زهرا(س) سخنها گفته اند،

اما بهترين طريق براي درك مقام والاي آن حضرت، تعريف و توصيفي است كه شوهرش حضرت علي (ع) از

ايشان نمو ده اند، زيرا هر شوهري نسبت به افراد ديگر…

ادامه »

 نظر دهید »

توصیه ای جهت وسعت رزق طلاب

19 خرداد 1393 توسط مریم

آیت الله شیخ نصر‌الله شاه‌آبادی خطاب به طلاب:

شغل دیگر غیر از طلبگی نان شما را زیاد نمی‎کند، اگر می‌خواهید نان شما زیاد شود هر وقت وارد خانه شدید اگر

کسی در خانه بود، بلند سلام کنید، سپس سوره اخلاص را بخوانید، و اگر وارد خانه شدید، کسی در خانه نبود به این

صورت سلام کنید «السلام علینا و علی عباد الله الصالحین» بعد هم توحید را بخوانید این رزق را زیاد می‎کند.

درس اخلاق مدرسه عالی فیضیه قم

 8 نظر

توصیه آیت الله بهجت رحمت الله تعالی علیه برای رفع گرفتاری

19 خرداد 1393 توسط مریم

بسم الله الرحمن الرحیم

چند سال است که در کارهایم دچار مشکل می شوم که راهها به رویم بسته می شود، از جمله در زمینه اشتغال و ازدواج، و هر چه از خدا طلب یاری می کنم، راه مساعدی گشوده نمیشود…….

ج:بسمه تعالی
زیاد از روی اعتقاد کامل بگویید: «أستغفر الله»، هیچ چیز شما را منصرف نکند غیر از ضروریات و واجبات تا کلیه ابتلائات رفع شود، بلکه بعد از رفع آنها هم بگویید، برای اینکه امثال آنها پیش نیاید؛ و اگر دیدید رفع نشد، بدانید یا ادامه نداده اید، یا آنکه با اعتقاد کامل نگفته اید. والله العالم

 1 نظر

آیاتابه حال چادرنورانی دیده اید؟( چادری که هشتادیهودی رامسلمان کرد)

19 خرداد 1393 توسط مریم

ابن شهر آشوب و قطب راوندی روایت کرده اند که :

ct,chicago;">

روزی امیرالمومنین(ع) محتاج به قرض شد و چادرحضرت فاطمه سلام الله علیها را به نزد مرد یهودی که نامش زید بود رهن گذاشت و آن چادر ازپشم بود و قدری از جو به قرض گرفت.پس یهودی آن چادر را به خانه برد و در حجره گذاشت.

چون شب شد زن یهودی به آن حجره درآمد.نوری از آن چادر ساطع دید که تمام حجره را روشن کرده بود.چون زن آن حالت غریب رامشاهده کرد،به نزد شوهر خود رفت و آنچه دیده بود نقل کرد؛پس یهودی از استماع آن حالت در تعجب شد و فراموش کرده بود که چادر حضرت فاطمه علیهاالسلام در آن خانه است.به سرعت شتافت و داخل حجره شد؛دید که شعاع چادر آن خورشید فلک عصمت است که مانند بدرمنیر خانه را روشن کرده است.

یهودی از مشاهده ی این حالت تعجبش زیاد شد .پس یهودی و زنش به خانه ی خویشان خود دویدند و هشتاد نفر از ایشان را حاضر گردانیدند و از برکت چادر فاطمه (س) همگی به نور اسلام منور گردیدند.

منبع:

منتهی الآمال، شیخ عباس قمی

حضرت زهرا آنچنان مقام والایی درهدایتگری داشت که حتی چادرش هم یهودیان رامسلمان کرد.

خواهرم

چادر یادگار حضرت زهراست ،اگرمیخواهی زهرایی بمانی چادرت رابه نگهدارواگر میخواهی زهرایی باشی بسم الله یادگارحضرت زهرارابه سرکن

 نظر دهید »

فاطمه(س)درکلام صادقین

19 خرداد 1393 توسط مریم

1. عن ابی جعفر - علیه السّلام - عن آبائه - علیهم السّلام - قال: اِنّما سُمِّیَتْ فاطمةُ بنتِ محمدٍ الطاهرةَ لِطَهارَتها مِنْ کُلِّ دَنَسٍ و طهارَتِها مِنْ کُلِّ رَفَثٍ و ما رأَتْ قَطُّ یوماً حُمْرةً و لا نِفاسَاً.

«بحار الانوار، ج 43، ص 19»

امام باقر - علیه السّلام - از قول پدرانشان - علیهم السّلام - فرمود: همانا فاطمه دختر محمد، طاهره نامیده شد، چرا که او از هر گونه پلیدی و آلودگی و نیز کلام ناپاک طاهر بود و هیچ روزی خون حیض و نفاس ندید.

***

2. عن الامام جعفر بن محمد - علیه السّلام - عن ابیه - علیه السّلام - قال: اِنَّ فاطمةَ - سلام الله علیها - کانتْ تُکَنَّی امَ ابیها.

«بحار الانوار، ج 43، ص 16»

امام صادق - علیه السّلام - از قول پدرشان (امام باقر - علیه السّلام -) فرمود: همانا فاطمه - سلام الله علیها - به ام ابیها کنیه‌گذاری شده است.

***

3. قال ابو عبدالله - علیه السّلام - : لِفاطمةَ - سلام الله علیها - تِسْعَةُ اسماءٍ عند اللهِ عز و جلّ: فاطمةُ‌ و الصِّدِّیقةُ و المبارکةُ و الطاهرةُ و الزکیةُ و الراضیةُ و المرضیةُ‌ و المحدثةُ و الزهراءُ.

«بحار الانوار، ج 43، ص 10»

امام صادق - علیه السّلام - فرمود: نزد خداوند متعال برای فاطمه - سلام الله علیها - ‌نُه اسم وجود دارد: 1. فاطمه 2. صدیقه 3. مبارکه 4. طاهره 5. زکیه 6. راضیه 7. مرضیه 8. محدثه 9. زهراء.

***

4. قال ابو عبدالله - علیه السّلام - : … اتدری ایَّ شیءٍ تفسیرُ فاطمةَ قلت: اخبرنی یا سیدی قال فُطِمَتْ مِنْ الشَّرِ.

«بحار الانوار، ج 43، ص 10»

امام صادق - علیه السّلام - فرمود: آیا می‌دانی معنی و مفهوم فاطمه چیست؟ گفتم آقای من شما مرا آگاه کنید، حضرت فرمود: یعنی که از بدی‌ها دور شده است.

***

5. عن ابی جعفر - علیه السّلام - قال: کان رسول الله - صلّی الله علیه و آله - اذا ارادَ السفرَ سلَّمَ علی مَنْ اراد … .

«بحار الانوار، ج 43، ص 83»

امام باقر - علیه السّلام - فرمود: پیامبر اکرم - صلّی الله علیه و آله - هرگاه می‌خواستند به سفر بروند با هر کس از اهلبیت خود می‌خواستند خدا حافظی کنند، خداحافظی می‌کردند، سپس آخرین کسی که از او خداحافظی می‌کردند، فاطمه - سلام الله علیها - بود، پس سفرشان را از خانه فاطمه آغاز می‌کردند و زمانی که از سفر باز می‌گشتند اول از همه به خانه فاطمه - سلام الله علیها – می‌رفتند.

 1 نظر

تنها فضیلت

19 خرداد 1393 توسط مریم

مولانا:

درجهان تنها یک فضیلت است

وآن آگاهی است

وتنهایک گناه وآن جهل است

 2 نظر

امیدوارکننده ترین آیه قرآن

19 خرداد 1393 توسط مریم

 

امام علی (ع) فرمود:

سمعت حبيبى رسول الله يقول ارجى آيه فى كتاب الله

از حبیبم رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم شنیدم كه فرمود:

امیدوار كننده ترین آیه در قرآن این آیه شریفه است :

وَأَقِمِ الصَّلاَةَ طَرَفَیِ النَّهَارِ وَزُلَفًا مِّنَ اللَّیْلِ إِنَّ الْحَسَنَاتِ یُذْهِبْنَ

السَّـیِّئَاتِ ذَلِكَ ذِكْرَى لِلذَّاكِرِینَ - هود 114

و نماز را در دو طرف روز و ساعات نخستین شب برپا دار ، كه یقیناً نیكى ها ،

بدى ها را از میان می  برند ، این براى یادكنندگان تذكّر و یاد آورى است.

سپس پیامبر ـصلّی اللّه علیه و آله و سلّم فرمود: یا علی ، به خدایی كه مرا بشیر و

نذیر قرار داد و مبعوث به رسالت گردانید، اگر یكی از شما به وضو قیام كند، گناهان و

معاصی او از اعضای بدنش فرو می ریزد تا وقتی كه با صورت و قلب خود متوجّه قبله

شود، از قبله و نمازش بر نگردد مگر آنكه جمیع گناهان او بریزد و هیچ گناهی بر

صحیفه عملش باقی نماند همچون روزی كه از مادر متولد شده باشد و هرگاه ما بین

دو نماز گناهی از او صادر شده باشد با خواندن نماز آمرزیده شود و از گناهان پاك

گردد.

 نظر دهید »

اقای پوتین:من مسیح رادررهبری ایران دیدم

18 خرداد 1393 توسط مریم

چند سال پيش پوتين رئيس جمهور وقت روسيه براي نخستين بار در طول 30 سال انقلاب به ايران سفر كرد

و كساني كه وي را مي‌شناسند مي‌دانند كه بسيار چارچوب‌مند و منضبط بر اصول ديپلماسي است اما با اين حال چند بار پرسيده بود كه ديدار با رهبر جمهوري اسلامي آيا انجام مي‌شود يا نه؟


وی پس از دیدار با مقام معظم رهبری در برگشت به كشور روسيه در جواب خبرنگاري که از وي درباره

نظرش راجع به رهبري ايران مي‌پرسد مي‌گويد: من مسيح را نديده‌ام اما تعاريف او را در انجيل شنيده و

خوانده‌ام، من مسيح را در رهبري ايران ديدم.

نقل ازمعاون ارتباطات حوزوی مقام معظم رهبری

 1 نظر

چراریحانه رسول ام ابیها شد.

18 خرداد 1393 توسط مریم

Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA MicrosoftInternetExplorer4 line-height: 115%; font-family: "Calibri","sans-serif"; mso-ascii-theme-font: minor-latin; mso-fareast-font-family: Calibri; mso-fareast-theme-font: minor-latin; mso-hansi-theme-font: minor-latin; mso-bidi-font-family: Arial; mso-bidi-theme-font: minor-bidi; mso-ansi-language: EN-US; mso-fareast-language: EN-US; mso-bidi-language: AR-SA;">
: "Calibri","sans-serif"; mso-ascii-theme-font: minor-latin; mso-fareast-font-family: Calibri; mso-fareast-theme-font: minor-latin; mso-hansi-theme-font: minor-latin; mso-bidi-font-family: Arial; mso-bidi-theme-font: minor-bidi; mso-ansi-language: EN-US; mso-fareast-language: EN-US; mso-bidi-language: AR-SA;">


Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA MicrosoftInternetExplorer4 :LatentStyles DefLockedState="false” DefUnhideWhenUsed="true” DefSemiHidden="true” DefQFormat="false” DefPriority="99″ LatentStyleCount="267″> ideWhenUsed="false” QFormat="true” Name="heading 1″ />

رد :

1-عرب ها در نامگذاری سه چیز دارند: اسم، لقب و كنیه. اسم مانند فاطمه، لقب مثل زهرا، كنیه مانند ” ام ابیها” حضرت فاطمه (س) افزون بر نام، از چندین لقب و كنیه بهره مند است. انتخاب كنیه ها ممكن است به جهت خاصی باشد.

رمز این نام گذاری ممكن است جهت اظهار محبت باشد، همان گونه كه متداول است پدر در اظهار محبت نسبت به دخترش می گوید: مادرم ، و نسبت به پسرش می گوید: بابایم، یعنی پیامبر جهت اظهار محبت به دخترش فرمود: تو مادر بابات هستی .

2-شاید بدین جهت باشد كه در دوره غربت اسلام، حضرت با پدرش رفتاری داشت همانند رفتار مادر به فرزند و پیامبر (ص) نیز بسیار به دخترش علاقه مند بود، همانند رفتار فرزند نسبت به مادر. پیامبر (ص) دست فاطمه (س) را می بوسید. هر گاه به سفر می رفت آخرین كسی كه با او خدا حافظی می كرد ، حضرت فاطمه (س) بود و در بازگشت از سفر نخست از او دیدار می كرد. حضرت زهرا (س) مانند مادری دلسوز رسول خدا (ص) را در آغوش می گرفت، از او نگهداری می كرد، زخم هایش را مرهم می گذاشت رنج ها و دردهایش را كاهش می داد. این گونه ابراز عواطف دو سویه همانند ابراز عواطف مادر و فرزند است.

3-مادر هر چیزی اصل و اساس او است. ممكن است مقصود آن باشد كه حضرت فاطمه اصل و اساس درخت رسالت است، چنان كه در روایت آمده است: “شجره طیبه پیامبر اسلام (ص) ساقه اش علی و ریشه اش فاطمه، میوه اش فرزندان او و شاخ و برگش شیعیان حضرت می باشند". اگر ریشه درخت نباشد، درخت خشك می گردد و طراوت خود را از دست می دهد. حضرت زهرا (س) اگر نبود، درخت اسلام سرسبزی و نشاط خود را از دست می داد.

4-ممكن است بدان جهت باشد كه چون خداوند زنان پیامبر (ص) را به كنیة “ام المؤمنین” گرامی داشت، به ذهن خطور كند كه آنان مهم ترین زنان روی زمین هستند، حتی از حضرت فاطمه (س) بالاترند، از این جهت حضرت رسول او را به “ام ابیها” خطاب كرد تا از این وسوسه ها و خطورات ذهنی جلوگیری كند؛ یعنی ای زنان پیامبر (ص) اگر شما به منزلة مادران مؤمنان هستید، حضرت فاطمه به منزلة مادر پیامبر است.

منابع:


1- زندگانی حضرت فاطمه(س)، .سید جعفر شهیدی .
2- فاطمه زهرا شادمانی دل پیامبر (ص) احمد رحمانی همدانی.

 

Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA MicrosoftInternetExplorer4 tentStyles DefLockedState="false” DefUnhideWhenUsed="true” DefSemiHidden="true” DefQFormat="false” DefPriority="99″ LatentStyleCount="267″> ideWhenUsed="false” QFormat="true” Name="heading 1″ />

ellWithSp> MicrosoftInternetExplorer4 :LatentStyles DefLockedState="false” DefUnhideWhenUsed="true” DefSemiHidden="true” DefQFormat="false” DefPriority="99″ LatentStyleCount="267″> ideWhenUsed="false” QFormat="true” Name="heading 1″ />

 نظر دهید »

آثارعجیب صلوات برحضرت زهرا(س)

18 خرداد 1393 توسط مریم

فضیلت صلوات برحضرت فاطمه(س)

قالت فاطمة الزهراء علیهاالسلام : قالَ لی رسولُ الله: یا فاطمةُ مَن صَلّی عَلَیکِ، غَفَرَاللهُ لَهُ وَ اَلَحَقَهُ بی

حَیثُ کَنتُ فی الجَنَةِ.


حضرت زهرا سلام الله تعالی علیها : ” رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم خطاب به من فرمودند : ای

فاطمه هرکس برای تو صلوات بفرستد خداوند او را مورد آمرزش خویش قرار می دهد و در هر کجای

بهشت که من باشم اورا به من ملحق خواهد ساخت.



“”
در این مورد صلوات مخصوصی برای آن حضرت نقل کرده اند که آثار عجیبی هم برای ان نقل شده است و

آن صلوات چنین است:” اللهُمَ  صلِ علی فاطمةَ وَ أَبیِها وَ بَعلِها وَ بَنیها وَ السِّرِّ المُستَودَعِ فیها بِعَدَدِ ما أحَاطَ بِهِ عِلمُک “


آقای موحد ابطحی اصفهانی در حاشیه خود بر کتاب عوالم العلوم و المعارف و الأحوال من الآیات و الأخبار و

الأقوال می نویسد: برای توسل به حضرت زهرا(س) پانصد و سی مرتبه «اللهمّ صلّ على فاطمة و أبیها و بعلها و بنیها بعدد ما أحاط به علمک» گفته شود.



در وصیت نامه آیت الله مرعشی نجفی آمده است که تو صیه فرموده اند به قرائت مداوم این دعا در قنوت

نمازهای یومیه: اللهُمَ انی أسألُکَ بِحَقِ فاطمةَ وَ أَبیِها وَ بَعلِها وَ بَنیها وَ السِّرِّ المُستَودَعِ فیها أَن تُصلیَ علی مُحَمَدٍ وَ آلِ مُحَمَدٍ وَ أَن تَغفِرَلی ذُنُوبی وَ تَفعَل بِى ما أنت أهْلُهُ وَ لا تَفعَل بی ما أنا أَهلُهُ


 نظر دهید »

راه درمان وسواس

18 خرداد 1393 توسط مریم

چگونگی درمان وسوسه های شیطانی


 

قال رسول الله(ص):مَن سَرَّهُ أن يَذهَبَ كثيرٌ مِن وَحَرِ صَدرِهِ فَلْيَصُمْ شَهرَ الصَّبرِ، و ثلاثةَ أيّامٍ مِن كُلِّ شَهرٍ
(ميزان الحكمه،ج6ص400 )

 

حضرت رسول می فرمایند:هركه مي خواهد بسيارى از وسوسه هاى سينه اش زدوده شود ، در ماه صبر (رمضان ) و سه روز از هر ماه روزه بگيرد.

 نظر دهید »

نگاربه مکتب نرفته مانبی مرسل شد

16 خرداد 1393 توسط مریم

ستاره ای بدرخشیدوماه مجلس شد

دل رمیده ماراانیس ومونس شد

نگارمن که به مکتی نرفت وخط ننوشت

به غمزه مسئله آموزصدمدرس شد

به بوی اودل بیمارعاشقان چوصبا

فدای عارض نسرین وچشم نرگس شد

عیدمبعث مبارک

 نظر دهید »

کوثرولایت

15 خرداد 1393 توسط مریم

ای کوثـر ولایـت زهـرا مــرو ز دستم
من بی‌تو ‌مثل رکن درهم شکسته هستم
سرو خمیدۀ من اول شهیده من
تــو کــه تمـام هـست امیرمومنینی
بگو چه شد که گفتی یا فضۀُ خذینی
سرو خمیدۀ من اول شهیده من
یک دسته بی‌تفاوت در خانه‌ها نشستند
تا با غلاف شمشیر دست تو را شکستند
سرو خمیدۀ من اول شهیده من
وقتی مرا اسیر دست عدو تو دیدی
با پهلوی شکسته دنبال من دویدی
سرو خمیدۀ من اول شهیده من

آن لحظـه‌ای که ثانی در پشت در تو را زد
در پیش چشم حیدر سیلی به مصطفی زد
سرو خمیدۀ من اول شهیده من
من زخم سینه‌ات را بر روی سینه دارم
خـون تــو را طلـب از اهـل مدینه دارم
سرو خمیدۀ من اول شهیده من
قباله فدک شد در کوچه پاره پاره
تو بر زمین فتادی از ضربت دوباره
سرو خمیدۀ من اول شهیده من


غلامرضا سازگار

 نظر دهید »

عطریاس

سلام دوستان من تقریبا یه نویسنده ام ومیخوام تووبم مطالبی روبذارم که حس میکنم یه خورده نوون البته ازدیدگاه چشم هارابایدشست جوردیگربایددید.
  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع
  • حضرت فاطمه(س)درکلام
    • فاطمه فاطمه است
    • فاطمه(س)درنگاه ملکوتیان
    • فاطمه(درکلام صادقین)
    • زهرا(س )درنگاه پدر
    • الگوی
    • چرازهرا(س)ام ابیهاشد
    • تجلی کوثردرآیینه شیعه
    • فاطمه(س)درقرآن
    • ازفاطمه تافاطیمای پرتقال
    • فاطمه(س)انگیزه خدابرای خلقت
    • گشودن قفل بسته با یا فاطمه
    • افضل اعمال
    • دانلود کتاب ونرم افزارفاطمی
    • مظلومیتی به امتدادتاریخ
    • ورود فاطمه(س)به محشر
    • رجعت فاطمه(س)
    • برانگیختن فاطمه(س)
  • سخنان بزرگان
    • تنهافضیلت
    • آیت الله بهجت
    • آیت الله شاه آبادی
    • آیت الله مجتهدی
  • مبعث
  • عجیب ولی خواندنی
  • اخبارروز
  • معرفی کتاب(یارمهربان)
  • انتظار
  • مناسبت ها
  • حجاب
  • شعرناب
  • دلنوشته
  • جهادفرهنگی ،سنگرمجازی
  • داستان دفاع مقدس
  • فیلم نامه
  • عاشوراوماندگاری تشیع

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
وصیت شهدا
Susa Web Tools

حدیث

  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس