تاثیر حادثه ی کربلادر بالندگی شیعیان
تاثیر حادثه ی عاشورادربالندگی وعظمت شیعیان
علامه مجلسی می نویسد: «اگر خوب تأمل کنی، درخواهی یافت که حسین علیه السلام خود را فدای دین جدش کرد و ارکان حکومت
اموی متزلزل نشد، مگر پس از عاشورا»؛(مجلسی ،ج55،ص 49)زیرا پس از فاجعه عاشورا و انعکاس اخبار آن در مراکز مهم
اسلامی، مردم از حکومت بنی امیه، روگردان شدند. در شام و دمشق که حدود نیم قرن تحت تأثیر تبلیغات معاویه بود، مردم، دیدگاهی
دگرگون نسبت به خاندان پیامبر داشتند و حتی برای ورود اسرای اهل بیت و سرهای شهدا به دمشق، شهر را آذین بندی کرده بودند و این
پیروزی را به همدیگر تبریک می گفتند؛ اما پس از نطق افشاگرانه امام سجاد علیه السلام و حوادثی که در آن جا پیش آمد، وضع به حدی
دگرگون شد که حتی یزید، خود را از جنایاتی که نسبت به امام حسین علیه السلام و اهل بیت کرده بود، تبرئه می کرد و این جنایات را به
گردن دیگران می انداخت.
به موجب روایتی، یزید در آغاز، از شهادت امام حسین علیه السلام خوشحال شد؛ ولی با پایدار شدن نتیجه و اثر آن، پشیمان شد(سیوطی
،ص208)و چیزی نگذشت که هیئت حاکمه اموی، از خواب و خیال به درآمد و پس از ارزیابی نتایج حاصل شده، به اشتباه فاحش خود
پی برد.
این قیام خونین، نه تنها مورد اعجاب و تحسین مورخان اسلام واقع گردید، بلکه مستشرقان و بعضی اسلام شناسان اجنبی نیز آن را
حرکتی عظیم و تحسین برانگیز دانستند. پرفسور براون می گوید: «… گروه شیعه، به قدر کافی، هیجان و از خودگذشتگی نداشتند؛ اما
پس از رخداد عاشورا، کار، دگرگون شد و عواطف سست ترین مردم به هیجان درآمد؛ چنان که نسبت به رنج و خطر و حتی مرگ، بی
اعتنا شوند».(حسن ابراهیم حسن،1366،ج1،ص3652)
استاد نیکلسن هم می گوید: «حادثه کربلا، مایه پشیمانی و تأسف امویان شد؛ زیرا این واقعه، شیعیان را متحد کرد و برای انتقام حسین
علیه السلام هم صدا شدند و صدای آنان در همه جا و مخصوصاً عراق و بین ایرانیانی که می خواستند از نفوذ عرب آزاد شوند، انعکاس
یافت». فیلیپ نیز می نویسد: «فاجعه کربلا، سبب جان گرفتن و بالندگی شیعه و افزایش هواداران آن مکتب گردید؛ به طوری که می توان
ادعا کرد آغاز حرکت شیعه و ابتدای ظهور آن، روز دهم محرم بود».(حتی ،1994،ص251)
منابع:
—————————————————-
1- حسن ابراهیم حسن، تاریخ سیاسی اسلام، ترجمه ابوالقاسم پاینده، سازمان انتشارات جاویدان، 1366 ش. ج1
2-فیلیپ حتی، تاریخ العرب، دار غندوز، 1994 م.
3-جلال الدین سیوطی، تاریخ خلفاء، مطبعه المدنی، قاهره، بی تا،