مساله حجاب در غرب
«بررسی حقوقی ـ جامعهشناختی»
نویسنده: دکتر علی غلامی (عضو هیات علمی دانشگاه امام صادق (ع))
انتشارات: دانشگاه امام صادق (ع) و پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات
چاپ اول: ۱۳۹۱
شمارگان: ۱۵۰۰ نسخه
قیمت: ۱۱۰۰۰تومان
همه مردم دنیا، مخصوصا زنان، زیبایی را دوست دارند؛ به همین دلیل تلاش فراوانی را برای به دست آوردن آن می کنند.
یکی از مهمترین مسائل زندگی هر زن و دختری، داشت صورت و اندامی زیبا است؛ که به واسطه همین مسئله، آرایش کردن و لباس فاخر پوشیدن، از ضروریترین ملزومات زندگی آنان می باشد.
البته این چیز بدی نیست بلکه پسندیده و نشانه میل به جمال گرایی است که همه ادیان الهی آن را تایید کرده اند.
اما نکته قابل تامل اینجاست:
هرچیزی و یا هرکاری باید طبق قانون و برنامه ریزی خاصی انجام شود، تا نتیجه آن مطلوب گردد؛ وگرنه عکس آن صورت می گیرد. خیلی از زنان و دختران در همین راستای زیباتر شدن، زیبایشان را از دست داده و این جای بسی تاسف دارد.
در دین مبین اسلام، به زیبایی زنان و دختران، توجه خاصی کرده وبا ضوابط خاصی، آن را بیان کرده است.
مثلا اسلام نشان دادن زیبایی یک زن را برای نامحرم ناپسند می داند،(1) وطبق فرمایش گوهربار امیرالمومنین علی (علیه السلام) ، اگر زنی می خواهد زیبایش همیشگی و پایدار بماند، حجاب بهترین راهکار است . (2)
1- النبی (صلی الله علیه و آله): «ان من خیر نسائکم المتبرجة من زوجها، الحصن عن غیره»
بهترین زنان شما? زنی است که برای شوهرش آرایش و خود نمایی کند? اما خود را از نامحرمان بپوشاند.(بحار الانوارج103 ص235)
2- ألامام علی (علیه السلام): «صیانة المرأة أنعم لحالها أدوم لجمالها»
پوشیدگی زن برای او بهتر است و زیبایش را پایدارتر می سازد. (غررالحکم، فصل 44، حرف صاد، حدیث10)
مساله حجاب در غرب
«بررسی حقوقی ـ جامعهشناختی»
نویسنده: دکتر علی غلامی (عضو هیات علمی دانشگاه امام صادق (ع))
انتشارات: دانشگاه امام صادق (ع) و پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات
چاپ اول: ۱۳۹۱
شمارگان: ۱۵۰۰ نسخه
قیمت: ۱۱۰۰۰تومان
پایگاه خبری تحلیلی زنانپرس ـ مشکات سخاوتی: پوشش و حجاب که ابتدائا باید در یک بررسی رویکردشناختی به تصور مردم و و نظامهای غربی از آن پرداخت، پدیدهای چند بعدی است که از سویی مقولهای دینی، اخلاقی و معرفتی و از سوی دیگر پدیدهای اجتماعی، فرهنگی و سیاسی و حقوقی است.
لذا باید برای تبیین دقیق دلایل رسانندهٔ جوامع غربی به نوع حجاب رایج در آنها بحث را از دو منظر به صورت همزمان مورد بررسی قرار داد؛ اول جامعهشناختی و دوم تاریخی.
از منظر جامعهشناختی، توجه به عواملی همچون دین، تعاملات اجتماعی، مکاتب و نظریات مختلف خصوصا در علوم انسانی و روابط اجتماعی، انقلاب و رشد صنعتی، تحرکات اقتصادی، جنگهای جهانی و… باید مدنظر باشد و در منظر تاریخی توجه به تحولات بعد از رنسانس و تغییرات ایدئولوژیک ایجادشده در غرب و نظرات جدید در مورد انسان و ماهیت وی و مکاتب جدید انسانشناسی ضروری میباشد.
کفش امروزه یکی از وسائلی است که از سوی متخصصان توصیههای زیادی برای انتخاب نوع و جنس آن میشود چرا که پای آدمی به عنوان قلب دوم معرفی شده و از اهمیت زیادی برخورداره، توصیههایی مانند اینکه مثلا بعد از ظهرها رو برای انتخاب کفش انتخاب کنید چرا که پای انسان در صبح کوچکتر است و بعد از ظهرها معمولا پاها به حالت عادی خود بر میگردد. و یا توصیههایی در مورد جنس کفش که اکثر متخصصان کفش چرم را بهترین جنس معرفی میکنند.
اینها همه مقدمه بود تا با توصیههای قرآن مجید پیرامون خرید کفش توسط خانمها آشنا شویم توصیههایی که هم میتواند سبب سلامت جسم و همچنین سلامت روح و روان افراد یک جامعه شود.
آیه ۳۱ سوره نور بعد از توصیه به حجاب و معرفی افرادی که به خانمها محرم هستند و نیازی به داشتن حجاب در برابر آنها نیست یک توصیه بسیار خواندنی به همه زنان دارند و آن توصیهای است که به هنگام خرید کفش باید به آن دقت شود و چنانچه اشاره شد این کار میتواند سلامت جسمی و امنیت اجتماعی زنان را به خوبی تامین کند:
ِ (وَ لا یَضْرِبْنَ بِأَرْجُلِهِنَّ لِیُعْلَمَ ما یُخْفینَ مِنْ زینَتِهِنَّ وَ تُوبُوا إِلَى اللَّهِ جَمیعاً أَیُّهَا الْمُۆْمِنُونَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُون: و پاهاى خود را [به گونهاى به زمین] نکوبند تا آنچه از زینتشان نهفته مىدارند معلوم گردد. اى مۆمنان، همگى [از مرد و زن] به درگاه خدا توبه کنید، امید که رستگار شوید.) (النور: ۳۱)
منبع: بوستان حجاب
سلام دوست من . فرق تو با اون میدونی چیه ؟
اینکه تو خودتو میکشی و به هر رنگی در میاری که بتونی دل چندتا آدم مثل خودتو به دست بیاری
اما اون نه
اینکه مانتوهات روی چوب رختی به ترتیب بیرون رفتنت چیده شدست که مبادا لباسی که صبح پوشیدی و رفتی بیرون
با اونیکه بعداظهر میری یکی باشه
اما اون نه … اونم خودشو میکشه دل یکیو به دست بیاره اما دل کسی و که دل همه دستشه
آره معبودشه عشقشقه هرکاری میکنه تا دلشو به دست بیاره
آره اونم مواضبه لباساش تکراری نشه !!! امروز نماز صبح . ظهر و با اون چادر گلدار صورتیه خونده اما نماز مغرب و باید با اون چادری بخونه که مادرش از مکه آورده …
تو دنبال ادکلن های برندی اونهایی که وقتی تو خیابون راه میری وقتی صدمترم از کنار طرف گذشته باشی ولی بازم عطرش بمونه ، چی میگن؟ آها ماندگاریش زیاد باشه
اونم دنبال عطرهای برنده واسه اینکه میخواد بره سر قرار با خدا اما برندش کول واتر و پرنسس نیست عطر سیب و عطر حرمه….
فرق تو با اون اینکه تو وقتی دنبال مدرنترین آتلیه ها هستی که عکس مدلینگ بگیری و اینور اونور پخش کنی که آره ما اینیم اون از قاب و لنز دوربین فراریه چون میدونه اون بالا بالا ها یکی دوربینی داره که لحظه لحظه ی زندگیش و داره ثبت میکنه …
آره تو میتونی خوش باشی تو خیابون ، پارک ، همه جا قهقهه بزنی و صدای نازکتو پخش کنی بین همه اما اون نه صداشو لازم داره صداشو می خواد برا وقتی که شبها داره با خداش راز و نیاز میکنه
شاید تو رو همه دوس داشته باشن و اونو مسخره کنن … اما اون دلش خوشه که یه مادری که الگوشه و کاراشو از اون یادگرفته دوسش داره و بهش آفرین میگه
خیلی فرق های دیگه دارینا اما همینش کافیه
حالا فهمیدی فرق تو با اون چیه ؟؟؟
منبع : حریم آسمانی
همه ما بارها در آمارهای بین المللی مصرف لوازم آرایش شنیده ایم که زنان ایرانی پس از عربستان بیشترین مصرف لوازم آرایش در خاورمیانه و رتبه هفتم جهانی را دارند. پرسشی که در این میان مطرح می شود این است که چرا ما همواره در قله آمارهای مصرف لوازم آرایش و جراحی های زیبایی دنیا قرار داریم و این صدرنشینی ما ریشه در چه عواملی دارد؟
اینکه دختران و زنان کشور ما روزانه این همه پول صرف خرید لوازم آرایشی می کنند و ساعات طولانی جلوی آیینه وقت صرف رنگ رخسار می کنند، مسلما دلایل بسیاری باید داشته باشد. مریم. م 22 ساله دانشجو است. او در خصوص دلیل آرایش کردن می گوید: راستش را بخواهید ما یک ضرب المثل داریم که فلسفه آرایش کردن من هم تقریبا در راستای همان است؛ «خواهی نشوی رسوا همرنگ جماعت شو». زمانی که می بینم همه دخترها هم سن و ساله من پس از ساعت ها آرایش در محیط دانشگاه جامعه حاضر می شوند، من هم برای اینکه مثل آنها باشم و به قولی از آنها کم نیاورم، مجبورم مانند آنها رفتار کنم.
رویا 27 سال دارد و شاغل است. او هم از طرفداران پر و پا قرص آرایش است. زمانی که دلیل آرایش کردنش را جویا می شویم، می گوید: من هنوز مجرد هستم و بالاخره باید ظاهرم در سطح جامعه و محیط کارم به نوعی باشد که اگر کسی قصد ازدواج داشت رغبت کند به من پیشنهاد بدهد. اما اگر متاهل بودم دلیلی برای آرایش نمی دیدم. وقتی در پاسخ به رویا می گوییم : مردی که قصد ازدواج داشته باشد به خاطر لوازم آرایش پیشنهاد ازدواج نمی دهد ادامه می دهد: نه خانم. مردم عقلشان به چشمشان است و اگر بدون آرایش کسی را ببینند فکر می کنند خوشگل نیست.
طلا، تنها 17 سال دارد اما آنقدر لوازم آرایش روی پوستش ماسیده است که فکر می کنی لااقل 25 ساله است. وقتی درباره دلیل آرایش غلیظی که بر صورتش نقش بسته می پرسی می گوید: وقتی با آرایش در جامعه حضور پیدا می کنم همه به من بیشتر توجه می کنند و احساس دیده شدن پیدا می کنم. انگار همه من را بزرگ می دانند و من از نظرشان دیگر کودک نیستم. این مسئله باعث می شود آرایش کنم تا به چشم بیایم و همه به من توجه کنند! اما زمانی که از طلا می پرسیم این دیده شدن به چه قیمتی اتفاق می افتد پاسخی نمی دهد.
نازنین 32 سال دارد، زنی زیبا که دو سه سالی است ازدواج کرده است و این روزها خانه داری می کند. نازنین هم مثل خیلی های دیگر ماهانه مبالغ زیادی را صرف خرید لوازم آرایشی می کند. وقتی درباره دلیل این کارش می پرسیم، می گوید: در دوره ای که خانم ها با چنین آرایش و حجابی در سطح جامعه ظاهر می شوند، اگر من در خانه به خودم نرسم و با آرایش و ظاهر مناسب پذیرای شوهرم نباشم ، ممکن است شوهرم خدای نکرده به زن دیگری که بیشتر از من به ظاهرش می رسد، توجه کند. من هم برای اینکه همیشه از نظر شوهرم زیبا و مرتب باشم، هر ماه مبالغ زیادی را صرف خرید لوازم آرایشی و بهداشتی می کنم.
یکی از مهم ترین دلایلی که در سالهای اخیر باعث گسترش روز افزون گرایش به لوازم آرایش و جراحی ها پلاستیک در کشور شده، گسترش ماهواره ها است. در دوره و زمانه ای که ماهواره ها حتی به زندگی عشایر و کوچ نشینان کشور هم رسوخ پیدا کرده و بیرون هر چادری می توان رد پای دیش را پیدا کرد، دیگر نمی شود از تاثیرات خانه مان برانداز فرهنگ القایی ماهواره ها صحبتی به میان نیاورد. همین القائات باعث می شود که زن ایده ال همان هنرپیشه و خواننده ای باشد که ساعت ها زمان صرف آرایش خود کرده و از جراحی های زیبایی بسیاری برای تغییر صورت و اندامش استفاده کرده است. در این میان این زنان جامعه هستند که برای نزدیک شدن به الگوی القایی غربی مجبور هستند خود را به دست لوازم آرایش و جراحی های پلاستیک بسپارند.
از دیگر عوامل مصرف جنون بار لوازم آرایش در کشور ما اعتماد به نفس پایین زنان و دختران جامعه است. آمارها نشان می دهد که زنان و دختران کشور فرانسه که بزرگترین قطب تولید لوازم آرایش در جهان است، کم ترین مصرف این لوازم را در دنیا دارند. البته ماجرای مصرف کم لوازم آرایش در کشورهای توسعه یافته امری بدیهی است. اما دختران و زنان کشور ما از همان سنین نوجوانی صورت خود را نیازمند لوازم آرایش می دانند که بتوانند چهره شان را زیباتر کنند و هر چه سنشان بالاتر می رود این احساس نیاز بیشتر شده و به تدریج جای خود را به جراحی های پلاستیک و تزریق بوتاکس برای جوان سازی پوست می دهد. مسئله این است که زنان و دختران ما هیچ گاه از ظاهر خود رضایت نسبی را ندارد و همواره برای رسیدن به چهره ایده آل القائی به دنبال مصرف لوازم ارایش هستند.
به هر رو تا زمانی که الگوی زن برتر در جامعه ما مدلها و خواننده های اروپایی باشد، وضعیت به همین منوال ادامه پیدا خواهد کرد و در این میان چاره ای نیست جز تغییر فرهنگ و نگرش جامعه در خصوص معیارهای زن ایده آل.
منبع:سایت منتظران مهدی
…سر شام می گویم که دارم به حجاب پوشیدن فکر میکنم و با ناباوری میبینم که آن ها با حالتی عصبی به همدیگر نگاه می کنند.
منتظر بودم برای تشویق من دم بگیرند و آواز بخوانند. نه اینکه دو چهره مضطرب را ببینم که به من خیره مانده اند.
-مـمـم، دلتون می خواست یه حلقه زبون بندازم؟
بابا چشمانش رو یک وری می چرخاند طرف من. مامان در حالی که چشم هایش را به عمد روی من قفل کرده است،جرعه ای از لیمونادش را می خورد.انگار تلاش میکند تا اگر من دارم شوخی می کنم، سر در بیاورد.
-عجب اشتیاقی
-باورم نمیشه که از این کار من حتی خوشحال هم نیستید! فکر میکردم هیجان زده میشید! ش ش ش! لااقل یکم حمایت بد نبود! دائما من رو تشویق می کنید تا بیشتر نماز بخونم و با من درباره معنوی شدن حرف می زنید؛اما با این همه ، چرا حالا که می خوام یه قدم دیگه بردارم خوشحال نیستید؟ مثل کاری که شما کردید، مامان! هاه؟
بابا با ناراحتی رو بر میگرداند و سرش را می خاراند. مامان آه می کشد، سپس به پشتی صندلی تکیه می دهد و دستم را میگیرد در دستانش.
-ما به تو افتخار می کنیم. اما این تصمیم بزرگیه عزیزم و تو دیگه در مدرسه هدایت نیستی. مک کلینز محیط متفاوتی داره. حتی ممکنه بهت اجازه این کار رو ندن.
-آره ، درسته! چطوری می تونن مانعم بشن؟ این به خودم ربط داره که بخوام این کار رو انجام بدم یا انجام ندم.
دارم طوری پیش میرم ، انگار که تصمیم خودم را گرفته باشم. هنوز این کار را نکرده ام، اما فکر اینکه ممکن است کس دیگری این فکر را از سرم بیرون بیاورد، چیزی را درون من تقویت می کند. نامش را هر چه می خواهی بگذار: لج بازی…یک دندگی…می سوزم که فکر کنم ممکن است حق انتخاب نداشته باشم.
-که چی؟ من میتونم از عهده مزخرفاتی که بقیه فکر میکنن و میگن بربیام…میخوام تلاشم رو بکنم…من هویتم رو میخوام …نماد ایمان داشتن من. میخوام بدونم چطوری میشه این قدر قوی باشم که باهاش همه جا برم و محکم روی حق خودم برای پوشیدن اون وایسم…
( “بهم میاد؟!” ترجمه محسن بدره-ص 35)
وحشت زده ام……
اما در عین حال احساس می کنم که اشتیاق و باورم به اسلام در درونم در حال شکفتن است و می خواهم به خودم ثابت کنم که به اندازه کافی قوی هستم تا یکی از نماد های ایمانم را بپوشم. باور دارم این کار سبب خواهد شد تا احساس نزدیکی بسیار زیادی به خدا داشته باشم، چون خیلی سخت است بین مردمی زندگی کنی که به “سر حوله پیچ” ات خیره می شوند و احساس خوبی نسبت به تو ندارند.
اگر موفق شوی از این زل زدن ها و اظهار نظر هایی که در درباره تو می کنند عبور کنی در حالی که سرت را بالا گرفته ای، آن هنگام است که این احساس گرم،درون تو همهمه می کند و تو به خودت لبخند میزنی، می دانی خدا دارد تو را تماشا می کند، می دانی او می داند تو داری تلاش می کنی تا برای خشنود کردن او قوی باشی…
مثل وقتی که تو حس بخصوصی داری و اتفاقی بی همتا و گرم و خارق العاده درون تو افتاده است که هیچ کس دیگری در این دنیا در باره آن چیزی نمیداند، چون تجربه شخصی خود توست،دوستی شخصی تو با آقریدگارت .
احساس می کنم وقتی که حجاب نمی پوشم ،چیزی کم دارم،…
احساسی مانند اینکه از رابطه ای عمیق و خاص کنار گذاشته شده ام
(بخشی از کتاب “بهم میاد؟!” ترجمه محسن بدره)
در این گرمـآی تـآبستـآن ؛
وقتے پیچیده می شـومـ میـآن سیـآهے ات ،
تنهــآ دلخـوشےامـ به این اسـت که
عرقِ روے ِ پیشـآنے امـ ؛
عرقِ بنـدگے اسـت ،
نـه عرق شَـرمـندگی…..
چـــــــــــادُرم
آتشِ وجودتـــــــــــــــ
بوی عطــــــــــــرِ گلستانِ ابراهیم می دهد
نمی ســــوزاند
نه با “دوستت دارم” های گاه و “بی گاه” (!) اینترنتی
نه با پیامک های عرفانی(!) که ساعت ها باید فکرکنی چه گفت و منظورش چه بود؟!
و نه “عشق سقراط و افلاطونی و دکتر شریعتی” دل خوش میشوم…!
نه نگاه های خیره خیابانی “دل”م را می لــرزاند..
نه“ساندویچ” بـازاری و آن نامه های عاشقانـه که نمــیدانم از کـدام سایـت اینتــرنتی برداشتـه ای یا در مجلـه ای خوانده ای…
نه آن وبلاگی که به نامم ساختـه ای و مدام جملات “عاشقــانه و عارفانه” کپـی پیسـت می کنی
حتی تیپ “دخترکش” و ماشین هایی مدل بـالایی که اسـمشان را هم نمیــدانم
نه آن”نسکافـه ای” که در شیـک ترین کافی شاپ شـهر مهــمانم کنی
هیچ کدام قیمت ”چـادر زهرایـیم” نمیشود!
من یک “دختر ایرانیــم و ادعـایم مسلمانی”!
تکیه گاهم “غیـرت و مردانـگی” توست
دلم به “مرد بودنـت” میلرزد! آرامشم در “ایمان” توست!
و دل خوشم به نگاه سر به زیر و همان چند کلمـه “محتــرمانه ات”…
که یادم بیـاورد “تو با بقیـه فـرق داری! “
یک نگاه به نامحرم
می تواند سالها عبادتت را بسوزاند
و یک نگاه نکردن می تواند برتر از سالها عبادت باشد
فقط یک نگاه را برگردان!
چشمت را ببند!
با خدا معامله کن!
چکهای خدا سر وقت پاس می شود …
برای خاطرخداغض بصرکن
خداسریع الحسابه مطمئن باش…..
یک هفته بود کارتهای عروسی روی میز بودند.
هنوز تصمیم نگرفته بود چه کسانی را دعوت کند.
لیست مهمانها و کارهای عروسی ذهنش را پر کرده بود…
برای عروس مهم بود كه چه كسانی حتما در عروسی اش باشند.
از اينكه داییش سفر بود و به عروسی نمي رسيد دلخور بود…
کاش می آمد …
خيلی از كارت ها مخصوص بودند. مثلا فلان دوست و فلان رئيس …
خودش کارتها را می برد با همسرش! سفارش هم ميكرد كه حتما بيايند…
اگر نیایید دلخور میشوم.
دلش مي خواست عروسی اش بهترين باشد. همه باشند و خوش بگذرانند.
تدارک هم ديده بود.
آهنگ و ارکست هم حتما بايد باشند، خوش نمی گذرد بدون آنها!!!
بهترین تالار شهر را آذین بسته ام.
چند تا از دوستانم که خوب میرقصند حتما باید باشند تا مجلس گرم شود.
آخر شوخی نبود که. شب عروسی بود…
همان شبی که هزار شب نمیشود. همان شبی که همه به هم محرمند.
همان شبی که وقتی عروس بله میگوید به تمام مردان شهر محرم میشود
این را از فیلم هایی که در فضای سبز داخل شهر میگیرند فهمیدم…
همان شبی که فراموش میشود “عالم محضر خداست".
آهان یادم آمد. این تالار محضر خدا نیست تا می توانید معصیت کنید.
همان شبی که داماد هم آرایش میکند. همه و همه آمدند حتی دایی و …
اما ………………… کاش امام زمانمان “عج” بود.
حق پدری دارد بر ما…
مگر می شود او نباشد؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
عروس برایش كارت دعوت نفرستاده بود، اما آقا آمده بود.
به تالار كه رسيد سر در تالار نوشته بودند:
(ورود امام زمان"عج” اكيدا ممنوع!)
دورترها ايستاد و گفت: دخترم عروسيت مبارک!
ولی اي كاش كاری ميكردی تا من هم می توانستم بيایم ….
مگر میشود شب عروسی دختر، پدر نیاید…
(آخه امامان پدر معنوی ما هستن)
دخترم من آمدم اما …
گوشه ای نشست و دست به دعا برداشت
و برای خوشبختی دختر دعا کرد….
یا صاحب الزمان شرمنده ایم
حواست باشد…
داریم جایی “زنـدگـــی” میکنیم کـه:
هَرزگی “مـُـــــد” اســت (!)
بی آبرویــی “کلاس” اســـت (!)
مَســـــتی دود “تَفـــریــح” اســـت (!)
رابطه با نامحرم “روشــن فکــری” اســت (!)
گــُـرگ بــودن رَمـــز “مُوفقیت” اســـت (!)
بی فرهنگی “فرهنگ” است(!)
پشت به ارزش ها واعتقادات کردن نشانه “رشد ونبوغ” است(!)
و…
خدایا ممنون که نه باکلاسم نه روشنفکر ونه… فقط تو رو میخواهم و بس
و تو ای همسنگر
مواظب باش
بانوی محجبه ای در یکی از سوپرمارکتهای زنجیرهای در فرانسه خرید میکرد؛ خریدش که تموم شد برای پرداخت رفت پشت صندوق.
صندقدار یک خانم بیحجاب و اصالتاً عرب بود.
صندوقدار نگاهی از روی تمسخر بهش انداخت و همینطور که داشت بارکد اجناس را میگرفت اجناس او را با حالتی متکبرانه به گوشه
میز میانداخت. اما خانم باحجاب ما که روبنده بر چهره داشت خونسرد بود و چیزی نمیگفت و این باعث میشد صندوقدار بیشتر عصبانی
بشه ! بالاخره صندوقدار طاقت نیاورد و گفت: «ما اینجا توی فرانسه خودمون هزار تا مشکل و بحران داریم این نقابی که تو روی صورتت
داری یکی از همین مشکلاته که عاملش تو و امثال تو هستید! ما اینجا اومدیم برای زندگی و کار نه برای به نمایش گذاشتن دین و تاریخ!
اگه میخوای دینت رو نمایش بدی یا روبنده به صورت بزنی برو به کشور خودت و هر جور میخوای زندگی کن»!
خانم محجبه اجناسی رو که خریده بود توی نایلون گذاشت، نگاهی به صندقدار کرد… روبنده را از چهره برداشت و در پاسخ خانم
صندوقدار که از دیدن چهره اروپایی و چشمان رنگین او جا خورده بود گفت: «من جد اندر جد فرانسوی هستم…این دین من است . اینجا
وطنم…شما دینتون را فروختید و ما خریدیم».
هر چادری که دور انداخته شود افق جدیدی را که برای استعمار ممنوع بوده، در برابر او میگشاید و پس از دیدن هر چهرهی بیحجابی
امیدهای حملهورشدن استعمار ده برابر میشود. (فرانتس فاتون، جامعهشناس و فیلسوف فرانسوی)
آیتالله مطهری در کتاب خود عنوان کرد جهان امروز به نام آزادی زن و صریحتر آزادی روابط جنسی روح جوانان را سخت فاسد کرده است
و به جای اینکه این آزادی به شکفتن استعدادها کمک کند، نیروها و استعدادهای انسانی را هدر داده است. زن از کنج خانه بیرون آمده
اما به کجا رو آورده است؛ به سینماها، کنار دریاها، حاشیهی خیابانها، و مجالس شبنشینی. زن امروز را به نام آزادی خانه خراب کرده
بدون اینکه مدرسه یا جای دیگر را آباد کرده باشد که بدون شک آنجا را نیز خراب کرده است. (مطهری،1381 ، 202)
خودت بررسی کن
حیای بی بی
کوری نابینا وارد خانه شد و بی بی تماما پوشش خود را رعایت کرد آن هم در مقابل نابینا
فاطمه جان او نابینا است!
آری پدرم او نابیناست ولی من که حیا دارم
با بی حجابی میشه دل زهرا رو شاد کرد؟؟؟؟
دخترک رو به من کرد و گفت : واقعا آقا ؟!
گفتم: ببخشید چی واقعا ؟!
گفت: واقعا شما بچه بسیجی ها از دخترای چادر به سر بیشتر از ما خوشتون میاد !
گفتم: بله
گفت: اگه آره، پس چرا پسرایی که از ما ها خوششون میاد از کنار ما که میگذرند محو ما میشن، ولی همین خود تو و امثال تو از چند متری یه دختر چادری که رد میشید فقط سر پایین میندازید و رد میشید !
گفتم: آره راست میگی ، سر پایین انداختن کمه !
گفت: کمه ؟ ببخشید متوجه نمیشم ؟
گفتم: برای تعظیم مقابل حجاب حضرت زهرا(س) باید زانو زد حقا که سر پایین انداختن کمه ..!
من شکایت دارم…
از آن ها که نمی فهمند چادر مشکی یادگار مادرم زهراست
از آن ها که به مسخره می گیرند قـداسـتِ حجابِ مادرم را ؛
چـــــرا نمی فهمی؟
این تکه پارچه ی مشکی، از هر جنسی که باشد
حـــُرمــت دارد …!