پویایی تفکر شیعی وامدار قیام حسینی ......
نگاه ابتدایی و گذرا به موضوع مورد بحث، تفاوت عمده ای میان ارتباط عاشورا با پویایی تفکر شیعی می شود .حادثه و قیام عاشورا، پدیده ای و اقدامی
حماسی و احساسی است که بی تردید با هر نگاه و دیدگاهی در پویایی فرهنگ تشیع آثاری فراوان و گسترده داشته است .قیام ها و انقلاب ها،جنبش ها و
خیزش های کوچک و بزرگ بسیاری در تاریخ پرماجرای تشیع به وقوع پیوسته است که چه از دیدگاه شیعیان و چه از دیدگاه غیر آنان، از قیام عاشورا
و اقدام امام حسین (ع) در کربلا نیرو والگو گرفته است .مظلومیت امام حسین (ع) و یاران فداکار او در روز دهم ماه محرم سال شصت و یکم هجری
از یک سو و ستم گری و سنگدلی دشمنان آن حضرت در همان روز از سوی دیگر در هماره تاریخ هر شیعه بیدار دلی را به قیام و انقلاب در برابر
ستمکاران فراخوانده و می خواند. نوع حادثه عاشورا با هر تحلیل و برداشتی، حرکت ساز و جنبش آفرین بوده و پویایی فرهنگ تشیع را به دنبال داشته
است؛
تاثیرقیام عاشورا بررفع بی تفاوتی وتوسعه ی دایره ی مسولیت ها
از ارکان مهم بعد سیاسی فرهنگ تشیع، گسترش مسئولیت شیعیان نسبت به حکومت و حاکمان است، امری که پویایی و تداوم فرهنگ تشیع را در
سیاست به دنبال دارد و علاوه بر آن زمینه ساز تبلور مؤلفه های اساسی دیگری از فرهنگ تشیع بوده است.
روشن است که انسان دربرابر آنچه نسبت به آن مسئولیت فردی یا اجتماعی دارد کنش ها یا واکنش های مناسب را انجام می دهد.برای ایجاد تحرک و
پویایی نسبت به چیزی کافی است تا مسئولیت نسبت به آن چیز برانگیخته و تحریک شود و برای جلوگیری از تحرک و پویایی، کافی است که تلقین شود
مسئولیتی در کار نیست.
علاوه بر اصل مسئولیت، تنگی و فراخی دایره مسئولیت و میزان ارزش و اهمیت آن، حرکت ها و جنب و جوش های آدمی را محدود یا وسعت می بخشد یا
آن را ضعیف یا شدید می کند. انسانی که تنها سر در لاک زندگی شخصی خود دارد و فقط خود را در آن محدوده مسئول می بیند از تحرک و پویایی کمتری
نسبت به انسانی که خود را در برابر اجتماع نیز وظیفه مند و مورد پرسش می داند، برخوردار است.
تاریخ اسلام نشان می دهد که تأثیر مستقیم نگرش انسان به اهمیت و دایره مسئولیت های سیاسی او در میزان و گسترش تحرک و پویایی وی موجب شد تا
از همان آغاز ایجاد جریان خلافت اسلامی، این تفکر از سوی زمام داران غاصب به شکل ها و صورت های مختلف ترویج گردد که عموم مردم نسبت به
حکومت و حاکمان مسئولیت ندارند. هرکس به خلافت و زمامداری رسید با خواست و اراده الهی بوده است و هرکس از خلافت و زمامداری کنار زده شد
نیز با تقدیر الهی بوده است. مردم در برابر حکومت و حاکمان باید تسلیم محض باشند و آنان را چه عادل و چه جائر به جان و دل بپذیرند، از دستورهای
آنان سرپیچی نکنند و خواست و اراده آنان را بر خواست و اراده خود مقدم دارند.
در روایات اهل سنت آمده است :
پیامبر (ص) فرموده : «هرکس از اطاعت (حاکم) خارج شود و با مردم فاصله گیرد به مرگ جاهلی مرده است.»(بیهقی، بی تا، 234)
نیز فرمود: «هرکس از امیرش یچزی ببیند که آن را ناپسند می داند باید شکیبا باشد چرا که هرکس از مردم به اندازه یک وجب دور شود و بمیرد،مرگش
جاهلی گونه است.»(نیشابوری، بی تا، 21)
نیز فرموده: «کسی که دست از اطاعت (حاکم) بردارد، خداوند را در روز قیامت ملاقات خواهد کرد در حالی که برایش حجتی نیست . و هرکس بمیرد و
در گردنش بیعتی نباشد به مرگ جاهلی مرده است.» (نیشابوری، بی تا، 22)
مسلم بن حجاج نیشابوری (261 ق) از حذیقه بن یمان یکی از اصحاب پیامبر(ص) و او از پیامبر (ص) نقل می کند که آن حضرت فرمود: «پس از من
پیشوایانی خواهند بود که به هدایت من هدایت نمی شوند و به سنت من عمل نمی کنند. و به زودی مردانی به پا خواهند خاست که دل هایشان دل های شیطان
ها در بدن انسان ها است. (حذیفه) می گوید:اگر آن زمان رادرک کردم چگونه عمل کنم؟ فرمود: می شنوی و امیر را طاعت می کنی. و اگر پشتت را زد و
مالت را گرفت بشنو و اطاعت کن.»
(نیشابوری، بی تا، 20)
براساس همین روایات و روایات مشابه آن ها است که پیشوایان مذهبی اهل سنت به نوعی مسئولیت زدایی از مسلمانان در برابر حاکمان و رفتارهای
نادرست آنان پرداختند، و درحقیقت دین را سیاست زدایی کردند.
احمد بن حنبل( 241ق) پیشوای دینی حنبلیان می گوید: «واجب است )شنیدن و اطاعت کردن از پیشوایان و حاکم مسلمانان، نیکوکار و بدکار، و (نیز)
هرکس خلافت را عهده دار شود و مردم (در اطرافش )گرد آیند و به او خشنود شوند، و (نیز) هرکس با شمشیر بر مردم چیره گردد و امیرالمؤمنین نامیده
شود. و جنگ به همراه امیران تا روز قیامت رواست، نیکوکار و بدکار،و برپاداشتن حدود با پیشوایان است و هیچ کس را نیست که برآنان طعنی وارد
سازد و به نزاع برخیزد.و پرداخت صدقات به آنان جایز است .هرکس صدقات را به آنان دهد از او مجزی است،(حاکم) نیکوکار باشد یا بدکار. و اقامه
نماز جمعه پشت سراو و پشت سر هر والی رواست و هرکس نمازش را اعاده کند بدعت گذاری است که روایات را رها کرده است و سنت را مخالف نموده
است .»(ابوزهره، بی تا، 322)
ابوجعفر طحاوی(321 ق) از پیشوایان بزرگ نجفی مذهبان می گوید: «وقیام بر ضد پیشوایانمان و نه عهده داران کارمان را اعتقاد نداریم و اگرچه ستم
روا دارند. و بر علیه هیچ یک از آنان فرا نمی خوانیم واز اطاعت ایشان دست نمی کشیم و اطاعتشان را از اطاعت های خداوند عزیز و جلیل می شماریم
که بر ما تا آن گاه که فرمان به معصیت ندهند واجب است .»(سقاف، 1416 ق، 635)
محمد بن عبدالکریم بزدوی(قرن پنجم) در توجیه مسئولیت ناپذیری اهل سنت در برابر حاکمان ستمگر و منحرف و با اشاره به اینکه حاکمان جامعه اگر
ستم روا دارند یا فاسق گردند از حکومت کنار زده نمی شوند، می نویسد: «دلیل سخن عوم اهل سنت و جماعت، اتفاق امت است چرا که آنان فاسقان را
پیشوایان (خود) دیدند (و اعتراض نکردند)؛ بیشتر صحابه بنی امیه را که فرزندان مروان بودند دیدند به گونه ای که جمعه و جماعت را پشت سر ایشان
می خواندند و قضاوت هایشان را نافذ می دانستند، و همچنین صحابه و تابعان ونیز آنان که در پی ایشان بودند خلفت بنی عباس را می دیدند درحالی که
بیشتر ایشان فاسق بودند.»(بزدوی، بی تا، 190)
آنچه نقل شد یکی از باورهای اساسی مذهبی -سیاسی اهل سنت است که قرن ها پیروان این مذهب را دنباله روان بی تحرک و بی چون و چرای حاکمان
عادل یا جائر ساخت و مسئولیت شرعی و سیاسی را از ایشان در برابر آنان سلب نمود و در نتیجه رکود و رکون را بر جامعه اهل سنت از این جهت و
دراین عرصه مهم حاکم نمود؛ امری که جامعه شیعی به برکت پیروی از امامان هدایت و آگاهی، راهی جز آن پیمودند و باوری جز آن یافتند؛ مسئولیت
پذیری فعالانه و هوشیارانه در برابر انحرافات زمامداران و پیشوایان، و اقدام عملی تا حد اصلاح یا براندازی، قیام و انقلاب و سرنگونی.
در فرهنگ شیعه هرگونه یاری ستمکاران، سکوت در برابر آنان و همراهی گفتاری و رفتاری با ایشان به شدت سرزنش شده است.
شیعه از پیامبر (ص) روایت می کند که حضرت فرمود: «روز قیامت که شود منادی ندا خواهد داد: کجا هستند ستمکاران و آنان که برای آنان مرکب جا
مرکبی را تمیز و درست کردند، یا کیسه ای را بستند، و یا برای آنان جوهر به قلم آوردند. پس
آنان را با ایشان (ستمکاران) محشور کنید.) (حر عاملی، 1403ق، 130)
و نیز فرمود: «هیچ بنده ای به سلطان ستمکار نزدیک نمی شود جز آنکه از خدا دور شده است .» (حرعاملی، 1403 ق،130)
و فرمود: «کسی که به نزد ستمگری برود تا او را یاری رساند و حال آن که می داند او ستمگر است به تحقیق از اسلام خارج گردیده است .»(حر عاملی،
1403 ق، 131)
امام صادق(ع) می فرماید: «کسی که به ظلم رفتار می کند، و یاور او، و خشنود به کار او هرسه شریک هستند.» (حرعاملی، 1403ق، 128)
امام سجاد (ع) می فرماید: «از همراهی با گناه کاران و یاری ستمکاران بپرهیزید. (حرعاملی، 1403ق،128)
ابن ابی یعفور از یاران امام صادق(ع)می گوید: «نزدآن حضرت بودم که مردی از اصحابمان برحضرت وارد شد و به حضرت گفت :فدایت گردم، گاه
می شود فردی از ما را تنگی و سختی می رسد و دراین حال (از سوی والیان) به ساختن بنایی، یا ایجاد نهری، یا اصلاح سیل بندی فراخوانده می شود،
دراین مورد چه می فرمائید؟ امام صادق (ع) فرمود: دوست ندارم که من برای آنان گره ای را بزنم و یا یچزی را با طناب ببندم و تمام چیزهای خوب برایم
باشد، نه، و نه اینکه جوهری به قلم آورم. همانا یاران ستمگران در روز قیامت در خیمه هایی از آتش هستند تا آن گاه که خداوند میان بندگان حکم می
کند.»(حر عاملی، 1403 ق، 129)
این باور اساسی و بنیادین سیاسی شیعه است که سالار شهیدان (ع) در قیام کربلا آن را به مرحله اجرا درآورد باوری که از سال 61تاکنون شیعیان در پی
آن هستند؛ باوری که با بی تحرکی، بی تفاوتی، سکوت و سازش، چشم بر خطاها بستن و با هر ستم و ستمگری ساختن فاصله دور و دراز دارد و با تحرک
وپویایی، هشیاری و بیداری، اقدام و عمل مناسب، فریاد و اعتراض، قیام و انقلاب، و در پایان اصلاح حاکمان و یا سرنگونی ستمگران و برپایی حکومت
صالحان عجین است.
سخنان مختلف امام حسین (ع) در طی قیام خود گواه این مطلب است که این حماسه شور آفرین نیز در همان جهت احساس مسئولیت در برابر حکومت و
حاکمان
جامعه اسلامی به وقوع پیوسته است.
آنحضرت خطاب به مردم یادآور می شود که پیامبر (ص) فرمود: «هرکس حکمران ستمگری که حرام خدا را حلال می شمارد، پیمان او را می شکند، با
سنت پیامبر خدا مخالفت می ورزد، در میان بندگان خدا به گناه و تجاوز عمل می کند را ببیند ولی در برابر او رفتاری و نه گفتاری از در ناسازگاری
نداشته باشد، بر خداوند است تا او را در همان جایگاه ستمگر وارد کند.» (بحرانی، 1407ق، 232)
نیز در وصیت نامه مشهور خویش به محمد بن حنفیه درباره انگیزه های قیام خود می نویسد: «و من از روی خودخواهی و نه خوش گذرانی و نه به عنوان
مفسد و نه ستمگر (از مدینه) بیرون نرفته ام، وجز این نیست که در پی اصلاح طلبی در امت جدم(ص) بیرون رفته ام. می خواهم امر به معروف نمایم و
از منکر کنم و به سیره جدم و پدرم علی بن ابی طالب رفتار نمایم.»(بحرانی، 1407ق، 179)
دقت در واژه های به کار رفته دراین سخن بلند و ماندگار، تعهد و مسئولیت امام (ع) در برابر حکومت و آنچه حاکمان انجام می دهند و انحراف هایی که
بر اثر رفتار نادرست آنان در میان امت پیامبر (ص) پدید آمده است را به خوبی نشان می دهد.
امام در قسمتی از نامه خود به مردم بصره می نویسد: «و من شما را به کتاب خدا وسنت پیامبرش (ص) فرا می خوانم زیرا سنت مرده و بدعت زنده شده
است. و اگر سخن من را بشنوید و فرمان مرا اطاعت کنید شما را به راه رشاد هدایت خواهم کرد.»(طبری، بی تا، 266)
و در پاسخ نامه های مردم کوفه مرقوم فرمود: «به جانم (یا آیینم) سوگند حاکم نیست مگر عمل کننده به قرآن، و چنگ زننده به عدالت، و تسلیم شونده در
حق، و وقف کننده خویش درراه خدا.»(حلی، 1369ق،16)
بنابراین در مکتب و مرام امام حسین (ع) آن کس همچون یزید که به قرآن عمل نمی کند، به عدالت حکم نمی راند، در برابر حق سر تسلیم فرود نمی آورد
و در راه خدا سر نمی سپارد نمی تواند و نباید پیشوای مسلمانان قرار گیرد. حسین (ع) و به پیروی از آن حضرت یاران فداکارش در روز عاشورا، و
شیعیان آگاهش برای همیشه دوران ها و همه سرزمین ها، این مکتب و مرام وفرهنگ سیاسی پویا و مستدام را نه
از روی هوا و هوس و منطبق با منافع شخصی و یا گروهی پایه گذاری کرده اند، بلکه براساس آموزه های جاودانه قرآن کریم که هر مسلمانی به پیروی
آن تا روز قیامت مامور گردیده است بنیان نهاده اند، آموزه هایی که مسلمانان را به عدم فرمان پذیری از ستمگران و گناه کاران فرا می خواند و از آنان می
خواهد که خدا و پیامبر و ولایت داران الهی را اطاعت نمایند.
خداوند می فرماید: «ای کسانی که ایمان آورده اید! خدا را اطاعت کنید، و فرستاده (خدا) و صاحبان امرتان را اطاعت نمایید.» (نساء/4/ 59)
قرار گرفتن اطاعت از صاحبان امر در طول اطاعت از خدا و اطاعت از پیامبر خدا (ص) به وضوح گویای آن است که از نظر قرآن مجید تنها فرمانبری
از صاحبان امری واجب است که امر آنان در همان جهت امر خدا و رسولش باشد؛ در غیر این صورت معنای آیه گرفتار تناقض درونی و ناهماهنگی
محتوایی در هدف و نتیجه می شود. علاوه بر آنکه آیاتی متعدد در قرآن وجود دارد که مسلمانان را از اطاعت مسرفان و مفسدان و غافلان و گناهکاران و
و منافقان و تکذیب کنندگان و همانند آنان باز داشته است و این به معنای اختصاص یافتن معنای صاحبان امر به کسانی است که این ویژگی های ناپسند را
باشند.
خداوند می فرماید: «و فرمان اسراف کاران را اطاعت مکنید، آنان که در زمین فساد می کنند و اصلاح نمی کنند.» (شعراء 26/ 151 و 152)نیز خطاب
به پیامبر (ص) می فرماید: «و کسی که قلبش را از یادمان غافل ساختیم و از هوسش پیروی کرده، و کارش زیاده روی است را پیروی مکن ».(کهف / 8/ 28)
و در دو آیه می فرماید: «و کافران و منافقان را پیروی نکن.» (احزاب / 33/ 1 و 48)
و می فرماید: «پس تکذیب کنندگان را اطاعت نکن.»(قلم / 68/ 8)
و می فرماید: «وپیروی نکن از هر بسیار سوگند یاد کن خوار شده. بسار عیب جویی که به سخن چینی، فراوان گام برمی دارد. بسیار بازدارنده از نیکی،
گناه پیشه، پرخور سخت دل، که بعد از این (همه) بی تبار است .» (قلم / 68 / 10 تا 13)
و می فرماید: «از آنان از هیچ گناه کار یا (کافر) بسیار ناسپاس اطاعت مکن.»
(انسان / 76 / 24)
توجه به همه این آیات می فهماند که اقدام و قیام امام حسین (ع) در پدید آوردن حادثه عظیم عاشورا، در حقیقت بازگشت به فرمان و فرهنگ قرآن و زنده
کردن آن بوده است، همان چیزی که در دوران خلافت غاصبان و به ویژه معاویه و یزید مرده بود و موجب مردگی و بی تحرکی سیاسی جامعه اسلامی
بود.
در دوران غیبت امام زمان (عج) و زمان انتظار موعود نیز مبنا و مطلوب، همان مبنا و مطلوب سالار شهیدان در قیام عاشورا است .شیعه در عصر غیبت
از حکومت های جائر و ستمگر که در بیشتر زمان ها و اکثر مکان ها سکان زمامداری جامعه اسلامی را به دست گرفته و در لباس مسلمانان، اهداف و
های دشمنان اسلام را اجرا و پیاده می کنند بیزار است. آن حاکمان و حاکمیت آنان را در گستره مسئولیت های الهی سیاسی خود می بیند و سکوت و
در برابرآنان گذاشته است از راه ها و شیوه های مختلفی بهره می برد تا مسئولیت سنگین خویش را به نحو شایسته تر انجام دهد و زمینه نابودی حکومت
ستم پیشه و برپایی حکومت جهانی اسلام را فراهم کند.
به هرحال گسترش مسئولیت دینی - سیاسی شیعه به هرم زمامداری اسلامی و به ویژه توسعه تعهد او نسبت به رأس این هرم، تحرک و پویایی ده چندان و
بلکه صد چندانی را از شیعه می طلبد، چرا که حوزه مسئولیت مربوط به این هرم از نظر لزوم تحرک و پویایی به هیچ وجه مقایسه پذیر با حوزه مسئولیت
شخصی یا حتی سایر حوزه های مسئولیت های اجتماعی نیست.
بنابراین قیام عاشورا با وارد کردن شیعه به این عرصه گسترده مسئولیت سیاسی تأثیری بسیار مهم در پویایی فرهنگ شیعه داشتند و بر اثر همین پویایی، شیعه
را از رکود و رکون خارج نمودند و به نحو مؤثری به تداوم و ماندگاری آن نیز یاری رساندند؛ چرا که ماندن و درجا زدن، مردن است و رفتن و پویا
ماندن.
——————————–
منابع ومآخذ:
1-بحرانی، عبدالله (1407 ق). العوالم الامام الحسین (ع) .قم: مدرسه الامام المهدی (ع)، اول
2-بزدوی، محمدبن عبدالکریم (بی تا).اصول الدین، قاهره
3-بیهقی، احمد بن حسین (بی تا).السنن الکبری، بیروت: دارالفکر
4-حر عاملی، محمد بن حسن(1403ق) .وسائل الشیعه، ج12، تهران: المکتبه الاسلامیه .ششم، حلی،ابن نما(1369ق).مثیرالاحزان. نجف : مطبعه الحیدریه.
5-سقاف، حسن بن علی (1416 ق) .صحیح شرح العقیده الطحاویه فکر آل البیت. اردن: دارالامام النووی. اول.
6-طبری، محمد بن یعقوب (1365 ق). الکافی.تهران: دارالکتب الاسلامیه .چهارم.
7-نیشابوری، مسلم بن حجاج(بی تا). صحیح مسلم .بیروت: دارالکفر.