انقلاب اسلامی ایران رهین کربلای حسینی.....
تاثیر واقعه ی عاشورابرپیروزی ومانایی انقلاب اسلامی
انقلاب اسلامی ،انقلابی که بارهبریت مرجع شیعی آغاز شد،گسترش یافت وپیروز شد،این انقلاب در هزاره ی سوم نه تنها نام تشیع
رازنده نمود ،بلکه باعث الگو گیری سایر دول غیرشیعی ازین حرکت انقلابی شد،اکنون اگر شیعه زنده است وحرفی برای گفتن دارد همه
وهمه از براین انقلاب است،این انقلاب مکتب شیعه را چون ستاره ای فروزان بر بام جهان نشاند. انقلاب اسلامی رهین عاشوراست از آن
مایه , مدد گرفت و نصرت یافت . شخصیتها, حادثه ها و کلام و سکوت آن واقعه , درسهای رهنمای انقلاب بودند. وجدان امت شیعی
ایران , آن رویداد را با خون و پوست و گوشت واستخوان لمس کرد. نسلها گذشته و نام کربلا و عاشورا, در یاد و خاطر عبور
کرد.انقلاب , مجال تاویل عینی آن خاطرات را داد. امام خمینی , رهبری کبیرانقلاب , با عاشورا,الفتی دیرین داشت . آن حادثه ,ایشان را
سوگمندانه در تب و تاب می افکند.اشک امام را, جز در مصیبت حسینی , کس بر چهره آن بزرگوار, ندید. در هیچ شرایطی از اقامه
عزای حسینی رویگردان نشد, حتی در پاریس و دراوج قیام ,از ولایت خویش , غافل نگشت و حوادث روزمره او راازاقامه عزای
حسینی و خواندن زیارت عاشورا بازنداشت . امام خمینی ,از آنان بود که اعتقاد داشت که : هیچ چیز دیگر, جایگزین احیای آن شعائر
نخواهد شد, حتی جهاد و طلب دانش را نبایستی بهانه نسیان آن قرار داد. یکی از شاگردان امام , نقل کرده اند: یکی از علماء و مدرسین
قم , قصد داشتند برای زیارت به عتبات مشرف شوند, من در خدمت امام به دیدن او رفتیم … در آن مجلس ,امام فرمودند: شما برای
زیارت به عتبا ت می روید و حوزه علمیه نجف , جای مباحثات طلبگی است , کسانی که به دیدن مشا می آیند, ممکن است بحثهای علمی
شروع کنند, مواظب باش , بحثهای طلبگی , شما رااز زیارت بازندار د(سرگذشتهای ویژه از زندگی امام خمینی ,ج4،ص46) امام
تلقی , نهضت معاصر را رهبری وارزیابی می کردند.ایشان جز در پرتواین پیوستگی , توفیق نهضت را غیرممکن می یافتند. در نامه ای
از نجف به اتحادیه انجمنهای اسلامی دانشجویان در امریکا و کانادا, مرقوم فرمودند:
نقش حماسه ی حسینی در تمرکز وباروری مکتب تشیع
نقش حماسه حسینی در تمرکز وباروری قیام های شیعی
عاشورا, با تاریخ تشیع آمیخت و چهره ای نو, به آن داد بی تردید, پایداری و بقای شیعه , وامدار آن شد. دهها قیام در تپش آن احساس , پدید آمد و میلیونها شیعی , با آن واقعه کام گشودند و یا نفس بستند.
این نوشته رااز دکترابراهیم حسن ,دراین باره بیان نموده است که:
[تشیع پس از رویداد عاشورا با خون شیعه آمیخت و در ژرفای جانهایشان جوشش زد واعتقاد راسخ در درونشان , پدید آورد]. (تاریخ اسلام، جلد 1)
همچنین بایدازاین سخن فیلپ حتی , یاد کرد که مبدا ظهور حرکتهای شیعی در دهم محرم تکوین یافت . (تاریخ العرب،ص253)
این تحلیل , بر تحقیق استوارند. قیام عاشورا, صورت و سیرت شیعه را دگرگون کرد و به آن بار و پشتوانه عاطفی -حماسی داد و تشیع , به نهضت ,اعتراض و قیام , مبدل گردید.
در پرتو آن قیام , رخنه ای در جبهه متحد خصم اموی پدید آمد واولین درگیریهای ساختگی و واقعی را در میان آناان به وجود آورد.اظهارات یزید در نکوهش ابن زیاد, برخوردهای خانوادگی بین زنان و مادران خاندان اموی با شوهران و فرزندانشان و… نمونه هایی ازاین مواردند. در ندامت و تاسف واعتراض عده ای از شرکت جویان در سپاه اموی , نکاتی در منابع تاریخی نقل شده است .
تاثیر حادثه ی کربلادر بالندگی شیعیان
تاثیر حادثه ی عاشورادربالندگی وعظمت شیعیان
علامه مجلسی می نویسد: «اگر خوب تأمل کنی، درخواهی یافت که حسین علیه السلام خود را فدای دین جدش کرد و ارکان حکومت
اموی متزلزل نشد، مگر پس از عاشورا»؛(مجلسی ،ج55،ص 49)زیرا پس از فاجعه عاشورا و انعکاس اخبار آن در مراکز مهم
اسلامی، مردم از حکومت بنی امیه، روگردان شدند. در شام و دمشق که حدود نیم قرن تحت تأثیر تبلیغات معاویه بود، مردم، دیدگاهی
دگرگون نسبت به خاندان پیامبر داشتند و حتی برای ورود اسرای اهل بیت و سرهای شهدا به دمشق، شهر را آذین بندی کرده بودند و این
پیروزی را به همدیگر تبریک می گفتند؛ اما پس از نطق افشاگرانه امام سجاد علیه السلام و حوادثی که در آن جا پیش آمد، وضع به حدی
دگرگون شد که حتی یزید، خود را از جنایاتی که نسبت به امام حسین علیه السلام و اهل بیت کرده بود، تبرئه می کرد و این جنایات را به
گردن دیگران می انداخت.
به موجب روایتی، یزید در آغاز، از شهادت امام حسین علیه السلام خوشحال شد؛ ولی با پایدار شدن نتیجه و اثر آن، پشیمان شد(سیوطی
،ص208)و چیزی نگذشت که هیئت حاکمه اموی، از خواب و خیال به درآمد و پس از ارزیابی نتایج حاصل شده، به اشتباه فاحش خود
پی برد.
این قیام خونین، نه تنها مورد اعجاب و تحسین مورخان اسلام واقع گردید، بلکه مستشرقان و بعضی اسلام شناسان اجنبی نیز آن را
حرکتی عظیم و تحسین برانگیز دانستند. پرفسور براون می گوید: «… گروه شیعه، به قدر کافی، هیجان و از خودگذشتگی نداشتند؛ اما
پس از رخداد عاشورا، کار، دگرگون شد و عواطف سست ترین مردم به هیجان درآمد؛ چنان که نسبت به رنج و خطر و حتی مرگ، بی
اعتنا شوند».(حسن ابراهیم حسن،1366،ج1،ص3652)
استاد نیکلسن هم می گوید: «حادثه کربلا، مایه پشیمانی و تأسف امویان شد؛ زیرا این واقعه، شیعیان را متحد کرد و برای انتقام حسین
علیه السلام هم صدا شدند و صدای آنان در همه جا و مخصوصاً عراق و بین ایرانیانی که می خواستند از نفوذ عرب آزاد شوند، انعکاس
یافت». فیلیپ نیز می نویسد: «فاجعه کربلا، سبب جان گرفتن و بالندگی شیعه و افزایش هواداران آن مکتب گردید؛ به طوری که می توان
ادعا کرد آغاز حرکت شیعه و ابتدای ظهور آن، روز دهم محرم بود».(حتی ،1994،ص251)
منابع:
—————————————————-
1- حسن ابراهیم حسن، تاریخ سیاسی اسلام، ترجمه ابوالقاسم پاینده، سازمان انتشارات جاویدان، 1366 ش. ج1
2-فیلیپ حتی، تاریخ العرب، دار غندوز، 1994 م.
3-جلال الدین سیوطی، تاریخ خلفاء، مطبعه المدنی، قاهره، بی تا،
نقش حادثه ی عاشورادرتبلور شیعیان
یکی از کارکردهای قیام امام حسین که موجب شکل گیری واستقلال وپویایی شیعان شد ایجاد وحدت وهمدلی در بین شیعیان بود.
ایجاد روح وحدت و همبستگی در میان مسلمانان و نفوذ مکتب تشیع در دل های آنان، از مهم ترین پیامدهای عاشورا بود. استاد حسن
ابراهیم حسن می نویسد: «شهادت امام حسین علیه السلام، در تهییج شیعیان و وحدت بخشیدن به آنها، تأثیر بسیاری داشت. قبل از این
رخداد، شیعیان، پراکنده بودند؛ زیرا شیعه گری، یک نظریه سیاسی بود که در دل پیروان خود نفوذ نکرده بود و هنگامی که حسین
علیه السلام شهید شد، شیعه گری، با خون، آمیخته گشت و در اعماق قلوب شیعیان نفوذ کرد و عقیده راسخ آنان شد».1
قیام عاشورا، در حقیقت، مشعل فروزانی برای شیعیان و سرمشقی برای قیام های علویان بود. علامه مُقّرم می گوید: «یکی از نتایج قیام
سیدالشهدا علیه السلام، این بود که در علویان، تأثیر بزرگی گذاشت. پس از حادثه کربلا، هر یک از فرزندان علی علیه السلام که می
خواستند قیام کنند، از جهاد امام حسین علیه السلام، سرمشق می گرفتند».2
این قیام، توانست نیروهای پراکنده شیعه را متحد سازد و زمینه همبستگی سیاسی، تشکل و سازمان دهی آنان را فراهم نماید. خربوطی،
دانشمند بزرگ اسلام معتقد است که «شهادت امام حسین علیه السلام، بزرگ ترین حادثه تاریخی بود، که منجر به تشکل و تبلور
شیعیان گردید و سبب شد که شیعه، به عنوان یک سازمان قوی، با مبادی و مکتبی سیاسی و دینی مستقل، در صحنه اجتماع اسلام آن
روز، جلوه کند».3
—————————————————————————————–
.1 تاریخ الاسلام , دکترابراهیم حسن , ج 1.399.
2.تاریخ العرب , فیلیپ حتی , 2.253. به نقل از :جهادالشیعه , سمیره المختاراللیشی .27.
3. تاریخ طبری , ج 4.352.
احساس می کنم وقتی حجاب نمی پوشم چیزی کم دارم.
وحشت زده ام……
اما در عین حال احساس می کنم که اشتیاق و باورم به اسلام در درونم در حال شکفتن است و می خواهم به خودم ثابت کنم که به اندازه کافی قوی هستم تا یکی از نماد های ایمانم را بپوشم. باور دارم این کار سبب خواهد شد تا احساس نزدیکی بسیار زیادی به خدا داشته باشم، چون خیلی سخت است بین مردمی زندگی کنی که به “سر حوله پیچ” ات خیره می شوند و احساس خوبی نسبت به تو ندارند.
اگر موفق شوی از این زل زدن ها و اظهار نظر هایی که در درباره تو می کنند عبور کنی در حالی که سرت را بالا گرفته ای، آن هنگام است که این احساس گرم،درون تو همهمه می کند و تو به خودت لبخند میزنی، می دانی خدا دارد تو را تماشا می کند، می دانی او می داند تو داری تلاش می کنی تا برای خشنود کردن او قوی باشی…
مثل وقتی که تو حس بخصوصی داری و اتفاقی بی همتا و گرم و خارق العاده درون تو افتاده است که هیچ کس دیگری در این دنیا در باره آن چیزی نمیداند، چون تجربه شخصی خود توست،دوستی شخصی تو با آقریدگارت .
احساس می کنم وقتی که حجاب نمی پوشم ،چیزی کم دارم،…
احساسی مانند اینکه از رابطه ای عمیق و خاص کنار گذاشته شده ام
(بخشی از کتاب “بهم میاد؟!” ترجمه محسن بدره)
اهل کجابودن مهمه؟؟؟
به یاد داشته باش…
تاريخ تولدت مهم نيست ، تاريخ تبلورت مهمه
اهل كجا بودنت مهم نيست ، اهل و بجا بودنت مهمه
منطقه زندگيت مهم نيست ، منطق زندگيت مهمه
خدا را دیده ای آیا؟؟
خدا را ديده اي ايا؟
تو ايا ديده اي وقتي شبي تاريك
ميان بودن و نابودن اميد فردايي
هراسي مي ربايد خواب از چشمت
كسي, خورشيد و صبح و نور را در باور روح تو ميخواند
و هنگامي كه ترسي گنگ ميگويد: رها گرديده تنهايي
و شب تاريكي اش را بر نگاه خسته ميمالد
طلوع روشن نوري به پلكت, ايه هاي صبح مي خواند
كلام گرم محبوبي , كمي نزديكتر از يك رگ گردن
به گوشت با نواي عشق ميگويد:
غريب اين زمين خاكي ام , تنها نميماني
تو ايا ديده اي وقتي خطايي ميكني اما
ته قلبت پشيماني و ميخواهي از ان راهي كه رفتي, باز گردي
نميداني كه در را بسته او يا نه !
يكي با اولين كوبه به در,اهسته ميگويد:
بيا اي رفته صد بار امده , بازا
كه من در را نبستم, منتظر بودم كه برگردي
و هنگاميكه ميفهمي دگر تنهاي تنهايي, رفيقي,همدمي,ياري كنارت نيست
و ميترسي كه راز بي كسي را با كسي گويي
يكي بي انكه حتي لب تو بگشايي, به اغوشي تو را گرم محبت ميكند با عشق
به هنگاميكه دلبرهاي دنيايي دلت را برده اند اما باز پس دادند
دل بشكسته ات را مهرباني ميخرد با مهر
درون غار تنهايي, به لب غوغا ولي راز سخن با او نميداني
كسي چون نور ميگويد: بخوان
و تو اهسته ميگويي كه من خواندن نميدانم
و او با مهر ميگويد: بخوان, اري بنام خالق انسان
بخوان ما را
و تو با گريه هاي شوق, ميخواني
مهرخوبان دل ودین از همه بی پروابرد.
مهر خوبان دل و دین از همه بی پروا برد
رخ شطرنج نبرد آنچه رخ زیبا برد
تو مپندار که مجنون سر خود مجنون گشت
از سمک تا به سماکش کِشش لیلی برد
من به سرچشمه ی خورشید نه خود بردم راه
ذره ای بودم و مهر تو مرا بالا برد
من خسی بی سر و پایم که به سیل افتادم
او که می رفت مرا هم به دل دریا برد
جام صهبا ز کجا بود ؟ مگر دست که بود ؟
که به یک جلوه دل و دین ز همه یک جا بود
خم ابروی تو بود و کف مینوی تو بود
که در این بزم بگردید دل شیدا برد
خودت آموختی ام مهر خودت سوختیم ام
با بر افروخته رویی که قرار از ما برد
همه یاران به سر راه تو بودیم ولی
غم روی تو مرا دید و ز من یغما برد
همه دل باخته بودیم و پریشان که غمت
همه را پشت سرانداخت مرا تنها برد
استاد علامه محمد حسین طباطبایی تبریزی
قبل از تقلید توانایی خودتون رو ارزیابی کنین
یه کلاغ و يه خرس سوار هواپيما بودن. کلاغه سفارش چايي ميده چايي رو که ميارن يه کميشو ميخوره باقيشو مي پاشه به مهموندار
مهموندار ميگه چرا اين کارو کردي؟ کلاغه ميگه دلم خواست پررو بازيه ديگه پررو بازي!
چند دقيقه ميگذره باز کلاغه سفارش نوشيدني ميده باز يه کميشو ميخوره باقيشو ميپاشه به مهموندار مهموندار ميگه : چرا اين کارو
کردي؟ کلاغه ميگه دلم خواست پررو بازيه ديگه پررو بازي !
بعد از چند دقيقه کلاغه چرتش ميگيره خرسه که اينو ميبينه به سرش ميزنه که اونم يه خورده تفريح کنه … مهموندارو صدا ميکنه ميگه
يه قهوه براش بيارن قهوه رو که ميارن يه کميشو ميخوره باقيشو ميپاشه به مهموندار مهموندار ميگه چرا اين کارو کردي؟ خرسه ميگه
دلم خواست پررو بازيه ديگه پررو بازي ا
اينو که ميگه يهو همه مهموندارا ميريزن سرش و کشون کشون تا دم در هواپيما ميبرن که بندازنش بيرون خرسه که اينو ميبينه شروع به داد و فرياد ميکنه
کلاغه که بيدار شده بوده بهش ميگه: آخه خرس گنده تو که بال نداري مگه مجبوري پررو بازي دربياري!!!!!!!!
نکته مدیریتی : قبل از تقلید از دیگران منابع خود را به دقت ارزیابی کنید.